pirana اينجاست؟
جیغهای فراموش شدهشان را به خاطر بیاورند
و مردِ خانه برای چند دقیقه
نقش امیرزادهای را بازی کند
که با یک دمپایی
شاهزادهی قصه را
از دستِ اژدهایی قهوهای نجات میدهد.
حتا «کیهان» با دروغهایش
به دردِ برق انداختنِ شیشهها
در هفتههای آخرِ سال میخورد
و «ملا عمر» هم
به دردِ لای جِرزِ دیوار.
دلم از مرگ بیزار است
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
بازم امشب لبِ مرگ
پاي خود را پس كشيدم
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
من کاری دارم میکنم که پاش هستم
من عهدم و پیش از اینا با خودم بستم
تو دستم قلمه و تو کاپشنم شمشیر
من دولت تعین میکنم ، آقایون تکبیر !
02 Roo Dast
کمانچه صبا علیزاده
بازیای مخصوص نامجو رو ملودی وشعر
خیلی خوبه
ای کاش بر میگشتم اما در خون بر میگشتم
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
در حال حاضر 570 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 570 مهمان ها)