از ایستکاه گفتی
یادمه با پسرخالم وسط زمستون بود
داشتیم میومدیم تو خیابون دانشگاه مشهد گفتیم یه چیزی بگیریم بخوریم
یخورده خرت و پرت گرفتیم با بستنی
شروع کردیم به خوردن
بستنی ها دقیقا تو ایستگاه که رسیدیم باز شد
تا شروع کردم یهو اتوبوس صاف جلو پای ما ترکز زد دیدم 40 * 2 = 80 تا چشم دارن ما رو نیگاه میکنن
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
در حال حاضر 331 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 331 مهمان ها)