رضاخان قلدر که منم
عروسم هم مث ننم
به اضافه ی 4 تا زنم
خفنم خفنم خفنم
رضاخان قلدر که منم
عروسم هم مث ننم
به اضافه ی 4 تا زنم
خفنم خفنم خفنم
موا بِرُم تَنها بَشُم
تَنها فقط وا سایَه خو
وقت سیاه رفتِنِن
مه خوب اَفَهمُم غایه خو
.
دو روز ِتلخ زندگی
قصّه ی درد و مُردِنَ
اُمید یَک رو زندگی
دنبال خو وا گور بُردِنَ
.
ای دل دِگَ گولُم مَزَن
مه بِشتِ گولِت ناخارُم
برگشتِن اینین ای سفر
دُمبال خو بِی تو نابَرُم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
جز خسوف روی ماهت اتفاقی شوم نیست
میپرستم ماه را ،از سجده ام معلوم نیست ؟
آنقَدَر با سرعت این "عاشق شدن" رخ داد که
صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست !
ترکمانچایی که من با چشمهایت بسته ام
بین کشورهای عاشق پیشه هم مرسوم نیست
این درشت افتادنِ چشمت درون عکسها
منکرش باشی ،نباشی،مطلقا از زوم نیست !
لا اقل تا زنده ام سیبی برایم قاچ کن!
در جهنم سهم من چیزی به جز زقّوم نیست
گرچه حاشا میکند اخمت،ولی مانند تو
هیچ کس در مهربانی راحت الحلقوم نیست
سر قبر رفيق مي ميرم
توي قبر رفيق مي پوسم
بعد هم گريه مي کنند مرا
اين دغل دوستان ديوثم...
دوست خوب و پاره ي تنم است
اکبر آقا که فاسق زنم است
ميوه را پوست مي کند هر شب
غيرتم در کنار چاقويم...
سيد مهدي موسوي
داره بارون می باره، داره نوستالژیای کهنه ای همراه میاره
تو هر قطرش یه تصویره، داره دنیای دیروزو جلو چشمام میذاره
داره بارون می باره.منم بارونو می پوشم،مثـ سیگارِ خیس، با گریه میسوزم
دستامو می بوسم، جای دستاتو می بوسم..مثـ برگٍ بدون شاخه می پوسم
در حال حاضر 165 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 165 مهمان ها)