چه میکن این داوری
... و ماهی طعمه را از دست ماهی گیر می گیرد
گرسنه حق خود را دزدکی از سیر می گیرد
سر انجام آدمی فهمید حق را می توان دزدید
به هرحال آدم از اطراف خود تاثیر می گیرد
شنیدم در همین نزدیکی ما سرزمینی هست
که هر سی سال یکبار آسمانش ویر می گیرد
نمی بارد نمی بارد ولی وقتی که می بارد
به روی مرد و زن ... شرمنده آب از زیر می گیرد
زمان ظرف چهارده ثانیه از کار می افتد
زمین بوی بد لکاته و خنزیر می گیرد
درختان و زنان پیر و پستان های آویزان
خیابان در دهان عابران انجیر می گیرد
بدینسان تشت رسوایی ماه از بام می افتد
و سر تا پای شب را رعشه تغییر می گیرد
و شب یک روز می فهمد که حتی ماه کامل نیست
که خود را بی خودی در هاله ی تحقیر می گیرد
و شب یک شب چهارده مرتبه از خواب می پرّد
و شب یک شب چهارده ثانیه تصویر می گیرد
و شب یک شب چهارده صیغه را در خواب می صرفد
و شب یک شب چهارده بچه را از شیر می گیرد
چهارده صیغه ماضی چهارده تحفه تازی
که شیخ از شاه و شاه از خان و خان از میر می گیرد
چهارده نسل ابن السیف و ابن السیف و ابن السیف
که ژن در ژن لقب از نطفه شمشیر می گیرد
چنان با شوق خنجر می کشند از قلب هم بیرون
قدر انگار از دست قضا تقدیر می گیرد
یکی در خواب می بیند که دارد خواب می بیند
که از خر می گریزد گاو او را زیر می گیرد
یکی در خواب می بیند به گور خویش می ریند
که حتی خوابگر گه گیجه از تعبیر می گیرد
یکی مانند من دو زاری او دیر می افتد
یکی مثل شما هر مطلبی را دیر می گیرد
همه با خویش درگیرند و هر کس هر کسی را هم
که باشد با خودش با دیگری درگیر می گیرد
کمانت را زمین بگذار آرش توبه کن ... دارد
برایت قاضی پرونده حکم تیر می گیرد
مگر نشنیده ای هر نوع افکار برون مرزی
در احکام خدایان جنبه تکفیر می گیرد
تفو بر سفره این روزگار قابلمه پرور
که حق کاسه لیسی را هم از کفگیر می گیرد
بیا با هم به تاریخ جنون خویش برگردیم
به جایی که جنون از دست ما زنجیر می گیرد
رحیم رسولی
یار در باد دوان است ...
یه یاد مرحوم سینا
کاشکی آخر این سوز بهاری باشد
آهنگی با مضمون تابستون پلی شد
در حال حاضر 426 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 426 مهمان ها)