[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
علم و دانش بهترین میوه های زمین هستند
آهنگ هادی کولیوندو گوش کردین؟ این همون مقلدِ محسن نبود ؟ صداش مامانی شده اصن هیچ شباهتی به صدای قبلیش نداره
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
مطلب خیلی جالبی بود
در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مرد ها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد، تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس ، نه چیز دیگری .. چرا؟؟ چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند"
پاراگرافی از متن مقدمه کتاب ضیافت افلاطون / که در زمان رییس جمهوری خاتمی به چاپ رسیده بود و در چاپهای بعدی از روی این کتاب حذف شد.
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
پایان داستان آلبومم.... اون دوستانی که منتظر آلبومم بودن دیگه نباشن و من شرمنده ی همه و همه هستم.
هارد کامپیوترم سوخت و همه ی زندگیم پاک شدو رفت. هاردم جوری سوخت که دیگه مهندس ترین آدما و شرکتا نتونستن ریکاوری کنن. نمیدونم چی بگم. فقط هنگم ازین که پروژه های آلبومم رفت و اگه فردا روزی کمپانی کارارو بخواد برای تکثیر من دیگه پروژه ای ندارم که تحویلشون بدم و ... مسیر زندگیم از امروز عوض شد. آیندم مرد ، شوکه ام. این عکس پایان کار روی سیستم بود و در آخر هم ریکاوری نشد. یکی از مهندسین بهم گفت آدمی هستی که اهل دریا باشی? گفتم تاثیری تو درست شدن هارد داره? گفت آره ،گفتم چیکار باید بکنم... گفت دلو بزن به دریا. این تنها راهشه تا فراموش کنی این سختی. دیشب یه اتفاق تلخ احساسی برام افتاد و حس میکنم آهه کسی منو گرفت که خیلی بهش بدی کردم. خیلی. باورم نمیشه که این بلا سرم اومد. نمیدونم دوباره کی برمیگردم به خوندن. احتمالش کمه اما سوخت دادم. همیشه خودم به رفیقم بابک میگفتم فرق هستش بین باختن و بد باختن و ما بد باختیم رفیق. بد. فکر میکردم با مردنم داستانم تموم بشه اما فکر نمیکردم یه هارد کامپیوتر منو محو کنه. بزودی فیس بوک رو هم میبندم تا باز شرمنده ی پیام هاتون نشم و غصه و غم نکشه منو. چون با هر پیگیریه دوستان راجع ب آلبوم من شهید میشم. نمیدونید چه حالی دارم. نمیدونید. صدبار تا مرز سکته رفتم. حس میکنم دلم تنها شده. حس شکست خوردن دارم. شکستیکه هیچ جوره قابل جبران نیس. زندگیم شبیه درو دیواره خرمشهر شده. فقط یه خواهشی از همه دارم. اونم اینکه منو ببخشید. خداحافظ
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
در حال حاضر 148 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 148 مهمان ها)