آلبــوم پــاروی بی قایـق محسن چاوشی

[Herzeleid]

بعضی از آدما هستن که انگشت شمارن ، اینا یچیزایی رو میفهمن و بعد میخوان به دیگران بفهمونن. من دوست دارم بدونم چی فهمیدن. شاهین قبلا اینطوری بود ولی الان رفت سمت موسیقی
جز شاهین دیگه کسی نیست که آهنگشو واسه فهمیدن گوش بدم

بقیه آهنگارو هم واسه لذت و حس و حال گرفتن گوش میدم ، مثله خوکی که تو کثافت دست و پا میزنه و لذت میبره! منتها نوع عمل فرق میکنه

تو کثافت؟؟ این دیگه چه تعبیری؟؟؟
اصلا مگر هنر در درجه اول به غیر از سرگرمی؟
هر اثر هنری اولش سرگرمی حالا این که در کنارش حرفی هم واسه گفتن داشته باشه و تو زدنش موفق باشه اثر خوب و بد رو میسازه.

[mohammad]

ممد ریاضی یکو پاس کنه و وقتش آزاد شه سال بعد جایزه برا خودشه

ریاضی دو 3 روز پیش رفتم معرفی به استاد گرفتمامتحان 15 شهریور

[SINA]

من فقط بخاطر کیک و ساندیسش رفتم نامردا فقط یه تیتاپ دادن با یه بطری اب معدنی پاکن هم گم کردم

همین که برا هدفی رفتی سر جلسه کنکور خودش یه دنیا میارزه

[SINA]

ریاضی دو 3 روز پیش رفتم معرفی به استاد گرفتمامتحان 15 شهریور

[Herzeleid]

این بزرگمهر کلا تو کار نقاشیه کودکو کاریکاتوره

جلد البوم محسنتوم چیز خنده داریه 100 %

کاریکاتور = نقاشی کودک؟؟؟
از شما که خیلی ادعای هنر و گرافیتی و....داری بعید بوده

[Herzeleid]

«ما»آدمای مَلَنگِ بی‌رؤیا، آدمک‌کوکیای سردرگم
بس‌که به استوانه پز دادیم، شدیم آجرپزای جاده‌ی قُم
آدمای همیشه در صحنه، آدمای همیشه تو میدون
همه‌ خوشحال و شاد و خندونیم، پا می‌کوبیم تو برکه‌ای از خون
درِ مغزامونو رو هر فکری بوی آزادی می‌ده می بندیم
بستنیِ عروسکی ماییم، چوب توی پاچه‌مونه... می‌خندیم!
ملتِ نشئه از صدای «معین»، ملتِ مست توی آنتالیا
ملتِ باددوستِ پرچم‌پوش، ملتِ پرت مونده از دنیا
تنقیه می‌کنه خودش رو مدام با یه عالم گذشته‌ی الکی
ملتی که هنوز غمگینه از خداحافظیِ «ده‌نمکی»
ما از این دست آدما هستیم،
لایک‌زن‌های غالبن قهار
قطره‌های یه فاضلابِ بزرگ،
رمه‌های یه گله‌ی بیمار
برای ماشینای قسطیمون، تخم‌مرغ می‌شکنیم و دلشادیم
تو یه زندون گنده‌ایم عوضش واسه تولیدِ مثل آزادیم
انقلاباتِ فیس‌بوکانه راه می‌ندازیم از رو بیکاری
مشتِ محکم می شیم توی دهنِ دشمنای همیشه تکراری
تخت‌جمشید دخیل می‌بندیم، عکسِ «شاهو» تو ماه می‌بینیم،
نقل قول از «شریعتی» می‌گیم، پای طنزِ «مدیری» می‌شینیم
تنِ «فردوسی» کُت می‌پوشونیم با صلیبِ شکسته رو بازوش
گم می‌شه هر صدای تازه توی نعره‌ی اکثریتِ خاموش
توی خواب غلت می‌زنیم دائم، باورمون شده که بیداریم
مٌهره‌ی دست این و اونیم و از زمین و زمان طلب‌کاریم
ما از این دست آدما هستیم،
لایک‌زن‌های غالبن قهار
قطره‌های یه فاضلابِ بزرگ،

رمه‌های یه گله‌ی بیمار... //

یغمای ِ جان

[SINA]

[Herzeleid]

امین اومد تو بحث

[mohammad]

همین که برا هدفی رفتی سر جلسه کنکور خودش یه دنیا میارزه

نه باو پشیمون شدم
شرجی بود نفر اخر بودم و تو این گرما.... کولر همش واسه اونایی که وسط نشسته بودن بود
یه نفس عمیق کشیدم و بلند شدم اومدم خیلی گرم بود

[asc]

سلام به اهالی باران