دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند؟!
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جز قلب تیره نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
تشویش وقتِ پیر مغان میدهند و باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد مُلک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیرمیکنند
قومی به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتیّ و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند