صفحه 41 از 290 نخستنخست ... 3139404142435191141 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 401 به 410 از 2891

موضوع: Game of Thrones | به انتها رسید ..

  1. #401
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277


  2. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #402
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277
    1080 hd کم حجم

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  4. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #403
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277
    تیزر قسمت 9

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  6. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #404
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    نوشته ها
    85
    تشکر
    974
    تشکر شده : 83
    سلام...میشه لطفا فصل 1 و 2 و 3 و 4 رو به صورت کامل همراه با [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] کم حجم بذاری ؟
    اینم لینک تورنت :
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  8. کاربر مقابل از hossgol عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #405
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

    کیفیت 1080

  10. 2 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #406
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2008
    نوشته ها
    26,084
    تشکر
    308
    تشکر شده : 326
    عجب قسمتی بود این قسمت خیلی وحشتناک بود
    خصوصی

  12. #407
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277


  13. کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  14. #408
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277





    دو نماي اكستريم لانگ شات قرينه از هاردهوم در اين اپيزود هست كه هراس و تاريكي و نااميدي تنيده در آن را آشكار مي‌سازد. اولي هنگام عزيمت جان اسنو به هاردهوم. تماشاي فوج عظيمي از وحشي‌هاي شمال ديوار كه هيجان پيوستنشان به جان اسنو و اتحاد با او شورانگيزترش مي‌كند. و دومي همان نما با همان جمعيت هنگام بازگشت جان اسنو از نبرد. نايت كينگ يا همان پادشاه وايت واكرها دستانش را بالا مي‌برد و مردگان از جا برمي‌خيزند. حالا آنها دشمنان تازه هستند. مهيب‌تر و مخوف‌تر از هر دشمني كه تاكنون ديده‌ايد.
    در ميرين، تيريون و سرجوراه بالاخره به درگاه دنريس راه مي‌يابند. در ميزانسني كنايه‌آميز، دنريس از بالاي پله‌هايي بلند با مهمان تازه وغريبه‌اش گفتگو مي‌كند. و اين باز هم فرصتي براي تيريون است كه با لفاظي و شيطنت خود را از مهلكه‌اي تازه برهاند. كاري كه در آن خبره است. ارزش مشاوره خود را به دنريس اثبات مي‌كند و از احساس عاشقانه سرجوراه به او پرده‌برداري مي‌كند. تيريون براي نجات خويش، هوش بالا و زبان چربي دارد اما سرجوراه مورمنت، ساكت و زخم‌خورده و تلخ‌تر از آن است كه مانند تيريون با زبان‌بازي از خودش دفاع كند. دنريس او را دوباره از خودش مي‌راند و سرجوراه كه براي نجات تيريون دستش به سنگِ سنگ صورتان آلوده شده اينبار از سوي تيريون (كه نجات خويش را واجب‌تر ديده) دفاع جانانه‌اي از خود نمي‌بيند و مانند مبارزي كه هر بار از سوي رقيب شكسته مي‌شود دوباره سر بلند مي‌كند و به ميدان باز مي‌گردد.شايد لرزش صداي محبوبش را هنگام راندن خود شنيده باشد. نزد برده‌داري كه او را خريده بود مي‌رود "مرا شلاق بزن. مرا بخر و متعلق به خودت كن . اما بگذار براي ملكه بجنگم" از سوي ديگر تيريون لنيستر بعد از ملاقات ابتدايي اينبار در صندلي روبه‌روي دنريس تارگرين نشسته و با او شراب مي‌نوشد. نزديك‌تر از قبل. با اشتراكاتي معنادار. به تعبير او آنها دو فرزند وحشتناك از دو پدر وحشتناك هستند. با گفتگويي جذاب بين ملكه‌اي آرمان‌گرا كه مي‌خواهد چرخ هميشگي خانوادگي و اليگارشي ازلي وستروس را نابود كند و كوتوله‌اي عاقل كه بايد آن را تعديل كند. واريس و جوراه هم كه به آنها اضافه شوند بي‌نقص‌ترين تيم سريال خواهند شد.
    در براووس، آريا وارد بازي پيچيده‌اي شده كه مسير و غايتش مبهم و نامفهوم است. در مرحله اول اين تمرين و آزمون، در قالب دختري ماهي‌فروش در بندر، پي دلال قماربازي را گرفته كه بي‌پناهاني، شكايت او را به خداي چندچهره برده‌اند. جاكن هاكار او را آماده بازي مي‌داند و ما هنوز چيزي نمي‌دانيم و از امساك اطلاعات اين بخش از سريال به ستوه آمده‌ايم. هرچند اقلا مي‌توانيم آريا را در لباس و مدل موي تازه هم تماشا كنيم كه البته چنگي هم به دل نمي‌زند.

    در وينترفل اما سوفي ترنر اگرچه با چالش‌هاي تازه‌اي در قالب نقش سانسا مواجه شده اما اين فرصت را يافته تا مهارت نقش‌آفريني خود را به خوبي نشان دهد. زنداني در اتاقي كه رمزي شبها به او هجوم مي‌آورد و روزها تئون را پيش رويش مي‌بيند كه مسير تئون گريجوي تا ريك بودن را طي كرده و حضيض را به كمال چشيده. اين تقدير يا شايد توفيقي اجباري براي تئون بوده كه دوباره در قامت مرد (؟) تازه‌اي متولد شود. و براي اولين قدم به سانسا اعتراف مي‌كند كه بران و ريكون را نكشته. هم سانسا بعد از مدتها از خبري شادمان مي‌شود و هم تئون بالاخره بر ترس از رمزي غلبه مي‌كند. رمزي كه در مقابل پدرش براي دفاع از وينترفل و دوران محاصره در آن نقشه مي‌چيند از نقشه‌اي مي‌گويد كه با بيست سرباز به لشكر استنيس بزند. سرماي زمستان، رمزي بولتون ترسناك و مليساندرايي كه شرين را قرباني مي‌خواهد. استنيس چه جنگ سختي پيش رو دارد.
    بعيد است به خاك افتادن سرسي لنيستر و تماشاي مكيدن آب از كف زمين سياهچالش راضيتان كرده باشد يا كتك خوردن تنديس زيبايي و غرور از آن راهبه بدهيبت دلتان را خنك كند. حتي اگر رنجي را كه تيريون در همين سياهچال كشيد را فراموش نكرده باشيد. جذابيت انكارناپذير سرسي تمام شدني نيست. حتي وقتي آشفته و كثيف و تشنه،با موهايي كه ديگر بافته نيست و چشماني كه استيصال آن را به فرياد و ناله كشانده، گوشه‌اي از زندان مچاله شده و تمام راه‌ها را به روي خود بسته مي‌بيند و تنها يك امر مي‌شنود و آن هم اين است كه " اعتراف كن ". آخرين روزنه اميد او كايبرن است. دكتر فرانكشتاين كه تمام اين مدت در آزمايشگاهش در حال پديد آوردن مخلوقي بوده كه احتمالا شگفت‌زده‌مان خواهد كرد. حالا وقت نمايش پيرمرد آرام و كم‌حرف داستان است.

    جنگ هاردهوم سومين جنگي‌ست كه در سريال نمايش داده مي‌شود. نبرد بلك واتر( جنگ استنيس و لنيسترها) و نبرد كسل بلك ( جنگ نايت واچ‌ها با وحشي‌ها) در مقابل نبرد هاردهوم به يك دعواي محلي شبيهند. بازي تاج و تخت مثل هر منظومه پررمز و راز ديگر به يك معماي پرشاخ و برگ مي‌ماند كه با حل هر پازل و جواب هر سوال، معماها و پرسش‌هاي تازه‌اي را طرح مي‌كند و با گشودن هر روزنه‌اي، شب تازه‌اي آغاز مي‌شود. وايت‌واكرها بالاخره از سياهي درآمدند. بعد از پنج فصل امساك در نمايش آنها چنين نبردي با چنين گشاده‌دستي در خرج كردن آنها غافلگيركننده بود.
    جان اسنو به همراه تورموند به هاردهوم، محل اسكان وحشي‌هاي وفادار به منس ريدر و ارتش شكسته شده توسط استنيس مي‌روند. با اميد اينكه آنان را با خود متحد كنند و با كشتي‌هايي كه از استنيس عودت گرفته‌اند آنها را به جنوب ديوار ببرند. ضمانت تورموند و صداقت و استدلال جان اسنو براي بسياري از آنها قانع‌كننده به نظر مي‌رسد. وحشت از وايت‌واكرها حتا نژاد ترسناكي مثل تن‌ها را هم (كه در فصل گذشته بي‌رحمي آنها در مقابل مردم روستاهاي جنوب ديوار ديده بوديم) زبون و ناچيز ساخته. وحشي‌هايي كه در فصل‌هاي گذشته يكي از منابع ترس مردم وستروس بوده‌اند و ديوار حايل بين آنها باعث امنيت مردم شده بود حالا همدلي‌برانگيز شده‌اند. اما ارتش مردگان غافلگيرشان مي‌كند و جنگ آغاز مي‌شود. با يك افتتاحيه حيرت‌انگيز و پرتعليق با ارجاعات فراوان به هارورها و زامبي‌مووي‌ها (با ايده كلاسيك حقانيت بخشيدن به كشتن يكي از نژاد خودت ). پرداخت صحنه نبرد، درخشان و پر از لحظات به يادماندني‌ست. از لحظه ورود يكي از وايت‌واكرها از ميان آتش تا نماي ريزش مردگان از بالاي دره . وايت واكرها حالا ملموس و دست يافتني شده‌اند اما مرموزتر و ترسناك‌تر از قبل. با ارتشي كه بزرگتر و عظيم‌تر از قبل شده. چهره وحشت‌زده و نااميد جان اسنو بر روي قايق در حال تماشاي قتل عام مردم آزاد توسط واكرها و برخاستن‌شان در مقام يكي از آنها و سكوتي كه در پس آن حاكم مي‌شود، مبهوت كننده است. تنها دستاورد اين نبرد براي او اما اين بود كه دريافت شمشيري كه لرد مورمنت فقيد به او داده بود قادر به نابود كردن واكرهاست. شمشيري كه از فولاد والريني ساخته شده. از ميان آتش اژدهايان. اين هنوز تنها نشانه نابودي وايت واكرها و پادشاه مخوفشان است كه با دستهايش جان اسنو را به نبردي سرنوشت ساز در زمستان فرا خواند.

  15. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  16. #409
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277



    «رالف عزيز؛
    همان طور كه قول داده بودم سي فصل (صد و هفتاد صفحه) از اولين جلد داستان فانتزي‌ام را به پيوست تقديم مي‌كنم. نام اين كتاب «بازي تاج و تخت» بوده و قرار است در پايان تبديل به اولين جلد يك سه قسمتي(تريلوژي) با نام كلي «آوازي از يخ و آتش» بشود. چنانكه مي‌داني من خطوط اصلي داستانهايم را هرگز پيش از نوشتن مشخص نمي‌كنم، چرا كه اگر بدانم داستان قرار است به كدام سمت و سو برود لذت نوشتن را از دست خواهم داد. گرچه كم و بيش ايده‌هايي درباره كم و كيف دنياي داستان دارم و سرنوشت نهايي بعضي از شخصيتهاي اصلي را نيز مي‌دانم.»
    اين مطلع نامه سه صفحه‌اي "جورج ريموند ريچارد مارتين" به وكيل ادبي‌اش رالف ام. ويچينانزا است كه در تاريخ 7 دسامبر سال 1993 نگاشته شده و چند ماه قبل پس از 21 سال منتشر شد. در اين نامه مارتين چند ده صفحه ابتدايي «بازي تاج و تخت» را براي رالف مي‌فرستد و ساختار كلي داستان و سرنوشت بعضي از شخصيت‌هاي اصلي را توضيح مي‌دهد. در آن زمان مارتين تنها به سه كتاب فكر مي‌كرده: "بازي تاج و تخت"، "رقصي با اژدهايان" و نهايتا "بادهاي زمستان". شخصيت‌هاي اصلي داستان نيز در ذهن مارتين متفاوت از آنچه كه امروز مي‌دانيم بوده‌اند: او از طرفي جيمي لنيستر را يك شخصيت منفي طراحي كرده بود كه پس از مرگ جافري يكي يكي مدعيان تخت را مي‌كشد و گناهشان را به گردن برادر كوتوله‌اش تيريون مي‌اندازد. از طرف ديگر جان اسنو را در رومانسي عميق و سوزناك با آريا استارك تصور مي‌كند و تيريون را هم پس از تبعيد اسير دام عشق آريا و به نوعي رقيب جان در نظر مي‌گيرد. كتلين استارك بايد به آن سوي ديوار و به نزد منس ريدر برود و دنريس هم به دنبال گرفتن انتقام برادرش ويسريس از كال دروگو است.
    «اميدوارم بتواني ناشري را پيدا كني كه با خواندن اين فصول به اندازه من هيجان‌زده و علاقمند شود. از طرف من مختاري كه اين نامه را به هر كسي كه دوست دارد از جهت‌گيري و سرنوشت اين داستان مطلع شود نشان دهي.»
    به اين ترتيب مارتين در آن زمان بيش از آن كه درگير ند استارك و معماي هويت جان اسنو باشد، بيشتر درگير رابطه‌اي عاشقانه بين پسري حرامزاده با نصفه خواهرش و رقابت عشقي او با يك كوتوله از لنيسترها بوده است. اما همان طور كه مارتين هميشه مي‌دانست و با خلق دنياي يخ و آتش به ما هم آموخت برنامه ريزي و تعيين افق‌هاي پيش رو كار آدم‌هاي احمق است، احمق‌هايي كه خود را زيادي جدي مي‌گيرند و از نقش تصادفات و اتفاقات غافلند و لذت و هيجان كورمال كورمال راه رفتن در غاري تاريك را قرباني اطمينان ماشيني از تمام مشخصات مسير و مقصد مي‌كنند. پس بين كتاب اول و دوم در آن مجموعه سه جلدي مفروض ابتدايي سه كتاب ديگر خلق مي‌شود: "نبردي ميان پادشاهان"، "طوفاني از شمشيرها" و "ضيافتي براي كلاغها". شخصيتها و داستانها و داستانك‌ها خلق مي‌شوند و همه چيز وسيع‌تر و عميق‌تر و اندازه ناگرفتني‌تر مي‌گردد. مارتين ربع قرن پيش تنها به نوشتن داستاني فانتزي - با تعريف و خصوصياتي كه او براي فانتزي قائل است - فكر مي‌كرد كه شايد با كمك رالف و برو بچه‌ها بتواند ناشري بيابد و به يك تريلوژي جذاب تبديل شود و امروز در حالي مشغول تمام كردن "بادهاي زمستان" است كه دهها ميليون نسخه از پنج كتاب قبلي به چندين زبان زنده دنيا ترجمه و چاپ شده است. او و كتاب‌هايش امروز صدها ميليون طرفدار دارند و مكاتب و محافلي در توضيح و تفسير و تزئين و توشيح دنياي يخ و آتش به كار مشغولند. و سرانجام از شش سال پيش و از طريق شبكه اچ بي او و "دي اند دي"(ديويد بنيوف و دنيل وايس كه به D & D معروف شده‌اند) كتاب‌هاي مارتين مجموعه‌اي تلويزيوني را سبب شده‌اند كه امروز و در هنگام پخش فصل پنجم به چنين چيزي تبديل شده است: در پنج كشور و 151 لوكيشن و به مدت 240 روز فيلمبرداري شده است. 166 بازيگر اصلي، 1000 نفر عوامل فني و 5000 نفر سياهي لشكر دارد و در 193 كشور دنيا ديده خواهد شد.
    اين مجموعه نوشته‌ها قصد دارند زير و روي بعضي از تم‌هاي دنياي يخ و آتش را به نظاره بنشينند و براي خواننده فارسي زبان امكان غور و فحص و غرق شدن در لذت اوديسه دوران ساز مارتين را فراهم آورند. با اين رويكرد اساسي كه مديومي باشد بين آنچه كلمات در كتاب‌ها مي‌آفرينند و آنچه فريم‌ها در سريال. در اين يادداشت‌ها از كتاب‌ها نقل قول خواهد شد و ارجاعات بر اساس شكل استانداردش و به فارسي ذكر مي‌شوند. هر يك از شخصيت‌هاي اصلي در كتاب‌ها به اسم خودشان POV دارند و اين اسامي در حقيقت اسامي بخش‌هاي كتاب نيز هست. چنانچه شيوه مارتين بوده و هست هيچيك از كتاب‌ها نه فهرستي دارند و نه نمايه‌اي و اين سيستم ارجاع دهي رايج نيز با الگو برداري از ارجاعات "كتاب مقدس" طراحي شده است، به اين شكل كه در هر كتاب شخصيت‌ها شماره گذاري مي‌شوند: اول پادشاهان، دوم پادشاهان، اول قرنطيان، دوم قرنطيان و... در فهرست بندي كتاب مقدس بدل شده‌اند به اول ادارد، دوم ادارد، اول دنريس، پنجم تيريون و... در آوازي از يخ و آتش (البته ممكن است اين ارجاع‌ها بسته به منبع مورد استفاده نويسنده شكل ديگري بيابند). اين نخستين مطلب را به مثابه نوعي مقدمه در نظر بگيريد كه سعي دارد با ذكر بعضي از بخش‌هاي كتاب، آنچه سازندگان سريال در فرايند تبديل اين كلمه‌ها به تصاوير انجام داده‌اند را بازخواني كند. لازم به يادآوري است كه هدف اين نوشته‌ها نمي‌تواند و نبايد يكه گويي و سخنراني در اتاق خالي باشد و يا ابزاري براي به رخ كشيدن وسعت اطلاعات نويسنده‌اش. هدف درگير كردن مخاطبان 7فاز با يكي از تاثيرگذارترين متون نوشتاري دوران معاصر به بهانه ساخته و پخش شدن پر بيننده‌ترين محصول تصويري تمام دوران است.
    با اين تفاصيل و با ذكر اين توضيح كه ترجمه تمام نقل قول‌ها از كتاب‌ها يا منابع متفرقه از نويسنده است بياييد بازي را شروع كنيم:




    صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي:
    «براي رفتن به شمال بايد كه به جنوب سفر كني و براي رسيدن به غرب مجبوري كه به شرق بروي. اگر مي‌خواهي پيش بروي بايد كه به عقب برگردي و اگر دنبال رسيدن به نوري لاجرم بايد از ميان تاريكي سايه‌ها عبور كني.»
    (سوم دنريس، نبردي ميان پادشاهان)

    مشخصه اصلي ASOIAF (آوازي از يخ و آتش: A Song Of Ice And Fire) را مي‌توان در اين جملات كوئيت (Quaithe) ردگيري كرد. كوئيت در فصل دوم سريال و در كارث (Qarth)به شكل زني جادوگر و بي‌صورت بر سر جورا مورمونت ظاهر مي‌شود و او را درباره خطراتي كه دنريس تارگرين را تهديد مي‌كند زنهار مي‌دهد:
    «من هيچكس نيستم ولي او مادر اژدهايان است و اكنون بيش از هميشه به حاميان حقيقي نياز دارد. مردمان از سراسر گيتي براي ديدن عجايبي كه او بار ديگر راهشان را به اين دنيا گشوده (اژدهايان) سرازير خواهند شد و وقتي اين عجايب را ببينند شهوت آلوده‌شان خواهند شد.. چه اينكه اژدهايان از آتشند و آتش يعني قدرت.»
    (فصل دوم سريال، اپيزود پنجم: ارواح هرنهال)
    در كتاب‌ها كوئيت شخصيتي مهم و در عين حال مبهم است و همچون ساير شخصيت‌هاي مهم و مبهم داستان سابقه و تاريخچه‌اي پوشيده دارد و با جادو و پيشگويي در ارتباط است. در سريال اما او تنها در فصل دوم و براي كمك به سر جورا در يافتن اژدهايان دزديده شده دني است كه ظاهر مي‌شود. آنچه در اين مقال به كار ما مي‌آيد نقل قولي است از او كه در مطلع آمد، مانيفيستي كه اين يادداشت معتقد است لب و اساس دنياي يخ و آتش است و در سراسر داستان به انحاء مختلف جريان دارد. اين قاعده‌اي است كه در فلسفه باستان سرخط همه مفاهيم است و توسط افلاطون در فلسفه يوناني ثبت وضبط شده و بعدها در فلسفه اسلامي پروريده است: "اصل مثل افلاطوني" و "قاعده اشتداد". افلاطون دنياي ما را صورت و تصويري از حقيقت مندرج در عوالم بالاتر مي‌دانست و قوانين و اصول حاكم بر دنياهاي بالايي را حاكم بر متغيرهاي دنياي سفلي (دنياي ما) در نظر مي‌گرفت. چنانچه در متون لاتيني نيز اين اصل در ضرب المثل As above, So below و به عنوان يكي از اصول هفتگانه فلسفه هرمسي (Hermeticism) كه به عالم صغير و كبير معتقد است مطرح شده و در فلسفه اسلامي نيز مي‌توان ردش را در مكتب جناب مير فندرسكي و قصيده يائيه او دنبال كرد:
    چرخ با اين اختران نغز و خوش و زيباستي
    صورتي در زير دارد آن چه در بالاستي
    صورت زيرين اگر با نردبان معرفت
    بر رود بالا همي با اصل خود يكتاستي
    درنيابد اين سخن را هيچ فهم ظاهري
    گر ابونصرستي و گر بوعلي سيناستي
    قاعده اشتداد در فلسفه اسلامي مي‌گويد چنانچه خاصيت تصوير در آينه واژگون نمايي است، خاصيت "عوالم تصويري" نيز بازنمايي واژگون حقايق عوالم بالاتر است: «الشي ء ان اشتد انعكس الي ضده / هر چيز كه به سويي شدت مي‌گيرد در ديگر سو و به ضد خودش منعكس مي‌شود.» بعضي از صفات برگرفته از جمال هستند و بعضي مجذوب جلال و جماليات به اثبات برقرارند و جلاليات به سلب. حال چنانچه كليت جهان را در نظر بگيريم و بخواهيم جماليات و جلاليات را در كنار هم قرار دهيم آنچه پديد مي‌آيد گويي آينه گون است كه از هر طرفش شروع به سير و حركت كنيم از طرف ديگرش سر درخواهيم آورد.
    اين مقوله در دنياي يخ و آتش اساس پيدايش قطب‌هاي مثبت و منفي و حركت شخصيت‌ها و اتفاقات و پايانهاست. ند استارك شرف و پايمردي بر پيمان‌ها را اصل مي‌داند و سرش را به جرم پيمان شكني از دست مي‌دهد. تايوين لنيستر خاندان و ماندگاري نام خاندان را اصل مي‌داند و توسط فرزندش كشته مي‌شود و نام خاندانش به عنوان "رسواترين خاندان" در تاريخ ثبت مي‌شود (خانداني شهره به لرد تايوين لنيستر، كشته شده توسط فرزندش). رابرت باراتيون از خردسالي هم بستري با زنان و جنگيدن و استخوان خرد كردن را حتي پيش از راه رفتن ياد مي‌گيرد و در نهايت توسط همسرش (يك زن) و يك گراز كشته مي‌شود. جيمي لنيستر قد وبالا و هوش و توانايي يك شواليه را در شانزده سالگي و به عنوان جوان‌ترين عضو تاريخ كينگزگارد (و براي ابراز مخالفت با خواسته‌هاي پدرش) به دست مي‌آورد و نتيجه‌اش مي‌شود تبديل شدن به بدنام‌ترين شواليه تاريخ: مردي بي‌شرف كه پادشاهش را در پاي تختش از پشت خنجر مي‌زند، يك شاه كش (The Kingslayer). ولي وقتي توسط شمشيرزنان مزدور گروه "هم قطاران شجاع"(The Brave Companions، يا چنانچه در سريال هست پرچمداران "روس بولتون") دست شمشيرش قطع مي‌شود و به كينه و تحقير و مسخره در خاك و خل و گل و شل تفت داده مي‌شود شرف و مردانگي‌اش عيان مي‌گردد و دوباره به هيبت شواليه‌اي شريف و عدالت طلب در تاريخ ظاهر مي‌شود. برن در آرزوي تبديل شدن به يكي چون سرجيمي است، ولي وقتي با حقيقت مرد روياهايش مواجه مي‌شود و توسط او به مرگ محكوم مي‌گردد و توانايي راه رفتنش را به باد مي‌دهد قدرت پرواز به دست مي‌آورد. اين خط اصلي و هسته مركزي دنياي يخ و آتش است، چنانكه كوئيت بر آن تصريح كرده بود: براي رسيدن به شرف بايد از لجن گذشت و براي نيل به فرمانروايي بايد فرمانبري كرد.
    ........
    شرح عكس‌ها:
    عكس اصلي: لرد تايوين لنيستر از مقتدرترين و جذاب‌ترين شخصيت‌هاي منفي داستان، او در دنياي يخ و آتش نماد نگاه مدرن و هدف محوراست.
    عكس ميان متن: هويت واقعي كوئيت در هاله‌اي از ابهام است، درست مثل صورت واقعي‌اش.

  17. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  18. #410
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,277


  19. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 41 از 290 نخستنخست ... 3139404142435191141 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 21 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 21 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •