صفحه 44 از 290 نخستنخست ... 3442434445465494144 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 431 به 440 از 2891

موضوع: Game of Thrones | به انتها رسید ..

  1. #431
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2008
    نوشته ها
    26,084
    تشکر
    308
    تشکر شده : 326
    یعنی انقدر بد بود؟

    امشب میزارم دانلود بشه
    خصوصی

  2. #432
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2008
    نوشته ها
    26,084
    تشکر
    308
    تشکر شده : 326
    راستی میدونستید کاتلین استارک هنوز زندست؟ مادر سانسا
    خصوصی

  3. #433
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,279
    و سرانجام کیفیت 720 hd و 1080 hd کم حجم





    720

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]


    1080


    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  4. 3 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #434
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    نوشته ها
    179
    تشکر
    109
    تشکر شده : 52
    نقل قول نوشته اصلی توسط kashki نمایش پست ها
    یعنی انقدر بد بود؟

    امشب میزارم دانلود بشه
    نقل قول نوشته اصلی توسط kashki نمایش پست ها
    راستی میدونستید کاتلین استارک هنوز زندست؟ مادر سانسا
    خیلی بد
    اره میدونستیم
    اون یارویی ک تو سیزن سه اون مرده کا با داگ میجگید و مردو زنده کرد کتلینو زنده میکنه ولی چون گلوش پاره شده نمیتونه صحبت کنه

  6. #435
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    نوشته ها
    7
    تشکر
    0
    از این کاربر 2 بار در 1 ارسال تشکر شده است.
    این سریال داوینچی چی شد ؟ فصل جدید ندادن

  7. #436
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    نوشته ها
    7
    تشکر
    0
    از این کاربر 2 بار در 1 ارسال تشکر شده است.
    نقل قول نوشته اصلی توسط darkmlu نمایش پست ها
    اقا نبینین خیلی غمگینه
    هنوز صدای جیغ تو گوشام
    من گوش دادم ندیدم

    حالا که فک میکنم میبینم اون صدای باد معدت بوده

  8. #437
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    32,151
    تشکر
    112
    تشکر شده : 434
    ملیساندر دیوث
    Hero Enter
    Viva Real Madrid

  9. کاربر مقابل از Milad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  10. #438
    Moderator
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    نوشته ها
    112,918
    تشکر
    220
    تشکر شده : 12,279




    اپيزود نهم با آتشي كه خيمه‌هاي ارتش استنيس را مي‌سوزاند آغاز مي‌شود و با آتش دروگون اژدهاي دنريس پايان مي‌يابد. اما در اين ميان آتشي كه به جانمان افتاد، روي پيكر معصوم و بينواي شرين باراتيون شعله‌ور شد. تماشاي اين بخش از اين سريال لعنتي براي تماشاگراني كه به تعبير ديويد فينچر به دنبال فيلمهايي هستند كه جاي زخم بر تنشان بگذارد مثل يك رابطه آزاردهنده و نامشروع اما لذت بخش است. حتي براي ما كه خودمان را بنا به سنت هر ساله براي يك اپيزود نهم هولناك آماده كرده بوديم. اما تماشاي پدري كه صداي ضجه دختركش را در حال سوختن تماشا مي‌كند و خم به ابرو نمي‌آورد، چيزي بود كه فكرش را هم نمي‌كرديم.
    پيش از آن در دورن، درحاليكه دختران در بند به بازي مشغولند، زنِ سياه چشم سوگوار و انتقام‌جويش دستان شاهزاده‌اش را به پشيماني و تجديد بيعت مي‌بوسد و حاكم عليل اما عاقلش براي دوري از جنگ و خشونت حاظر است اتحاد با پادشاهي تامن و لنيسترها را به هر طريقي حفظ كند ، اوضاع بيش از اندازه آرام است. اگرچه گفتگوي دوم اليانا و جيمي لنيستر به شكل مشكوكي صلح‌آميز است (حتي اگر طعنه‌هايي مثل متلك به جيمي بابت خط بدش كه البته معلول قطع دست راستش است هم در كار باشد. جيمي كه مدتهاست از اين طعنه‌ها و تحقيرها چشيده) آن هم بعد از ديدار پرتنش اول در سراي باغ آبي كه به اولتيماتوم دوران به اليانا منجر شد. با همه اينها جيمي لنيستر موفق مي‌شود دوران را قانع كند كه ميرسلا و نامزدش از خانواده مارتل را با خود به كينگزلندينگ ببرد تا عشقش را به سرسي ثابت كند، بي‌خبر از همه اتفاقات پايتخت. شايد يك لحظه و يك آنِ پدرانه از جيمي لنيستر دستاورد اين بخش بود. وقتي ميرسلا را در كنار تريستن مارتل مي‌بيند و به لباس نازك و تن‌نماي دخترش -‌ خواهرزاده‌اش اشاره مي‌كند و مي‌گويد " سردت نيست؟ "
    ميس تايرل هم مانند جيمي لنيستر از تحولات پايتخت بي‌خبر است. او براي مذاكره با بانكداران به براووس رفته در حاليكه آريا استارك همانجا موهايش را عين دختران ماهيگير بسته و با لباس دخترانه روستايي‌اش گاري صدف به دست گرفته تا ماموريتي كه از سوي جاكن هاكار و خداي چندچهره به او محول شده انجام دهد. كشتن پيرمرد دلال و قمارباز. اما برخورد با سر مرين ترانت كه همراه ميس تايرل در سفر بوده او را از كشتن پيرمرد باز‌مي‌دارد. مرين ترانت از آخرين بازمانده‌هاي ليست منفورين آرياست كه خود را با روياي انتقام از آنها تاكنون سرپا نگه داشته. رد او را تا فاحشه‌خانه براووس مي‌گيرد و در آنجا شاهد گرايش جنسي بيمارگونه مرين به دختران كم سن و سال است. دختراني همسال آريا. چه چيزي وسوسه‌انگيزتر از چنين صحنه‌اي براي آرياي انتقام‌جو كه سراغ ماموريت شخصي خودش برود و البته جاكن هاكار بعيد است از دروغي كه آريا به او مي‌گويد فريب بخورد.
    در شمال و كنار ديوار، بازماندگان نبرد سهمگين هاردهوم همراه با جان اسنو به قلعه سياه وارد مي‌شوند. در مقابل چشمان ناراضي نگهبانان شب. ساموئل بابت شكست در جنگ به او دلداري مي‌دهد و آليستر تورن او را بابت قلب مهرباني كه شايد باعث كشته شدن همه آنها شود نهيب مي‌زند و اولي، پسرك وردست جان اسنو كه نگران كننده‌تر از همه با خشم و نااميدي او را نگاه مي‌كند.
    در ميرين و در ميدان مبارزات گلادياتوري، دنريس ناگزير از نشستن در ميان جمع بردگان و اربابان سابق كه لذت تماشاي آدمكشي خونين را در جوار هم مي‌برند و در كنار هيزدار است كه از به راه انداختن دوباره اين سنت شادمان است و ميتواند در بحث با دنريس ، داريو ناهاريس و تيريون هم برحق جلوه كند. اگرچه به تعبير تيريون مغلطه مي‌كند و شيوه استدلالش براي آن چيزي كه منفعتش ايجاب مي‌كند يادآور تايوين لنيستر است. حضور سرجوراه مورمنت در ميدان مبارزه و نبرد خونينش، وضعيت دنريس را در ميان مردان اطرافش بامزه و طعنه‌آميز مي‌كند. داريو ناهاريس خوش‌قيافه و جذاب و زبان‌باز و احتمالا خبره روي تخت كه زن را خوشحال مي‌كند. سرجوراه كه با هر ضربت شمشيرش مي‌تواند اعماق قلب دنريس را تكان دهد و هيزدار كه اگرچه علاقه‌اي بين او ملكه در كار نيست اما او مرديست كه شرايط ازدواج مصلحت‌آميز را دارد. ازين سه ضلع يكي در همين اپيزود و خيلي زود به دست پسران هارپي كه شورشي را در اين گردهمايي به وجود آورده‌اند نابود مي‌شود. و دنريس همراه با تيريون و جوراه و داريو ناهاريس و ميساندا در محاصره هارپي‌ها گرفتار مي‌آيند. نيكان روزگار در آستانه قتل‌عام بودند كه دروگون، بچه اژدهاي سركش دوباره به آغوش مادرش بازمي‌گردد و منجي‌شان مي‌شود. دنريس بالاخره مي‌تواند سوار بر اژدهايش شود و تيريون در نمايي باشكوه در ميرين شاهد جلوه‌اي از دنياي بزرگ است كه بايد به چشم خود مي‌ديد تا بيشتر از آني كه هست قد بكشد. تماشاي پرواز اژدها و ملكه‌اي از تارگرين‌ها بر دوش او. چيزي كه داستانش را شرين در آخرين ساعات زندگي‌اش در كتابها مي‌خواند.

    رمزي بولتون به وعده‌اش به پدر وفا مي‌كند و با بيست نفر شبانه به ارتش استنيس هجوم مي‌آورد و اسب و آذوقه‌شان را به آتش مي‌كشد. سر داووس، استنيس را به بازگشت به قلعه سياه ترغيب مي‌كند اما استنيس به بهانه جمع‌آوري اسب و سرباز او را از خودش دور مي‌كند. او تصميم خودش را گرفته و برخلاف گذشته كه داووس را از زندان آزاد كرد تا دربرابر مليساندرا براي كشتن گندري مقاومت كند، اينبار براي ترسناك‌ترين انتخاب زندگي‌اش مصمم شده تا پيشنهاد مليساندرا را بپذيرد. قرباني كردن دخترش. و داووس كه مهري دلنشين به شرين دارد هم نخواهد بود كه او را سست كند. در آخرين ديدار شرين و پدر علاوه بر فشار عاطفي زيادي كه بر صحنه حكمفرماست و اضطرابي كه انتظار لحظه نحس موعود را همراهي مي‌كند توام با جملاتي از سوي استنيس در پاسخ به شرين است كه به تمثيل از يكي از نبردهاي باستاني، خود را از انتخاب بين دو طرف درگير دور نگه مي‌دارد و مي‌گويد "همين انتخاب كردنهاست كه همه چيز رو وحشتناك كرده ". وحشت انتخاب همه آن چيزي‌ست كه استنيس در مقام يك پادشاه، يك منجي يا يك پدر بايد از سر بگذراند و به آن تن دهد. استنيس مي‌گويد "بعضي وقتها آدم مجبوره كه انتخاب كنه . بعضي وقتها دنيا مجبورش ميكنه.اگه آدم خودش رو بشناسه و به خودش وفادار بمونه ديگه در اصل يك گزينه رو انتخاب نميكنه. بايد سرنوشتش رو تكميل كنه و تبديل به چيزي بشه كه بايد بشه "
    بي‌ترديد چيزي كه اين اپيزود را ترسناك و تاريك مي‌كند نه مرگ شرينِ معصوم است كه بر مظلوميتش بارها تاكيد شده تا در چنين لحظه‌اي همه احساسات تماشاگر پرتاب شود. كه تماشاي استنيس است كه حالا با ريش انبوه‌ترشده‌اش كه آخرين ته‌مانده‌هاي برون‌گرايي احساسي او را پنهان‌تر مي‌كند و زير برف و سرمايي كه نويد شب تاريك و بي‌پايان زمستان را مي‌دهد ايستاده و فرمان به آتش زدن كودكش مي‌دهد. در شرايطي كه سربازان او تاب ديدن چنين صحنه‌اي را ندارند و همسر مسخ‌شده‌ در آيين مليساندراي او هم عشق مادرانه‌اش به فرزند را دوباره پيدا كرده، اين استنيس است كه بايد عزاب ابدي اين انتخاب را بر دوش بكشد. چه چيزي ارزش اين را داشت؟ ايماني ابراهيمي كه پذيرندگي او را تا قرباني كردن فرزندش امتحان مي‌كند؟ سوداي برحق پادشاهي‌اش؟ نجات مردم وستروس از چنگ واكرها؟ تنها چيزي كه مي‌دانيم اين است كه سخت‌ترين انتخاب‌ها براي سخت‌ترين مردان است

  11. 2 کاربر مقابل از Chavosh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  12. #439
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2008
    نوشته ها
    26,084
    تشکر
    308
    تشکر شده : 326
    خیلی بد بود تازه دیدم
    خصوصی

  13. #440
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    نوشته ها
    340
    تشکر
    8
    تشکر شده : 112
    قسمت دهم چه شود...

صفحه 44 از 290 نخستنخست ... 3442434445465494144 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 44 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 44 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •