نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: جنایت برای جلوگیری از افشای رابطه پنهانی با زن شوهردار

  1. #1
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    نوشته ها
    8,921
    تشکر
    33,445
    تشکر شده : 13,100

    جنایت برای جلوگیری از افشای رابطه پنهانی با زن شوهردار

    مرد جوان بعد از زخمی*شدن زنی که با او رابطه پنهانی داشت از ترس افشای رازش، این زن را به*جای رساندن به بیمارستان به قتل رساند.





    تحقیقات کارآگاهان جنایی استان گلستان درباره این پرونده از اواخر فروردین در پی اعلام شکایت مردی که همسرش به نام مینا فوت شده بود، آغاز شد. این مرد گفت: «من و همسرم به*عنوان راننده سرویس، کار می*کنیم و هرروز بعدازظهر با هم از خانه خارج می*شویم سپس هریک به سمت محل کار خودش می*رود. دیشب بعد از بازگشت به خانه از تأخیر همسرم نگران شدم.








    دخترم به من گفت مادرش با او تماس گرفته و خواسته شام را آماده کنم اما از آن به بعد خبری از مینا نداشتیم و نمی*دانستیم چه اتفاقی رخ داده است تا اینکه امروز صبح با من تماس گرفتند و گفتند جسد زنم کنار جاده*ای افتاده است؛ وقتی به آنجا رفتم پیکر بی*جان مینا را دیدم».






    کارآگاهان در گام اول تحقیقات به بررسی گوشی تلفن همراه مقتول پرداختند و شماره*هایی را که مینا با آنها در تماس بود، استخراج کردند. زن جوان آخرین بار با مردی تلفنی صحبت کرده بود. وقتی مأموران سراغ این مرد رفتند، او گفت: «مینا را می*شناسم. او مشتری من بود و هر ازگاهی جنس می*خرید، چندی قبل نیز چکی به من داد. دیروز تماس گرفت و از من خواست چک را با خودم به محل کارم ببرم تا او بیاید و آن را پس بگیرد و پول را نقدی بپردازد، من هم قبول کردم ولی هرچه منتظر ماندم از مینا خبری نشد تا اینکه فهمیدم او کشته شده است».









    افسران جنایی در ادامه سراغ دومین شماره تلفن که متعلق به زنی جوان بود، رفتند. او گفت: خط تلفن همراهش در اختیار شوهرش است. به این ترتیب دومین مظنون به نام امیر تحت بازجویی قرار گرفت و به ارتکاب جنایت اقرار کرد.






    او گفت: «من و مینا از مدتی قبل با هم رابطه داشتیم. روز حادثه همسرم را به مجلس ختم مادر یکی از دوستانش بردم و خودم با مینا قرار گذاشتم و با هم به خانه ما رفتیم. یکی، دو ساعتی آنجا بودیم تا اینکه مینا خواست برود. هنگام خروج او از اتاق، صدای فریاد شنیدم و وقتی به سمتش دویدم، دیدم مینا از پله*ها زمین افتاده است. چند بار صدایش زدم اما جواب نداد. زن جوان در حال جان*دادن بود و سختی می*کشید. اگر او را به بیمارستان می*رساندم موضوع رابطه ما فاش می*شد، به همین دلیل برای اینکه بیشتر عذاب نکشد چاقویی برداشتم و گلوی او را بریدم، بعد هم جسد را کنار یک جاده انداختم».






    بنابر این گزارش، متهم در حال حاضر در بازداشت است و تحقیقات از او ادامه دارد.
    چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...

  2. 10 کاربر مقابل از sadegh1 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #2
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    نوشته ها
    49
    تشکر
    3,569
    تشکر شده : 102
    عجب آدم احمقی بود..................

  4. 3 کاربر مقابل از alijordan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #3
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    22,048
    تشکر
    728
    تشکر شده : 1,904
    ندید بدید هم کرده هم کشته

  6. 4 کاربر مقابل از Soheil عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #4
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    نوشته ها
    109
    تشکر
    151
    تشکر شده : 314
    این زنه واسه مردن خوب بوده
    کاش میشد دیدش ببینیم چه نکبتیه که با یه همچین الاغی ریخته رو هم
    باد توش بره بهتره تا بره بخوابه پیش یه همچین خری

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  8. 3 کاربر مقابل از p@y@m عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #5
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    14,893
    تشکر
    4,684
    تشکر شده : 1,564
    قضیه بو داره... کدوم آدم احمقی واسه یه زمین خوردن طرفشو میکشه!!؟؟ فوقش اینه طرفو مثل الان که ول کرده اون موقع هم یه جا ول میکنه تا یکی به دادش برسه، بنظرم اینا شدید با هم مشکل داشتن
    نقل قول نوشته اصلی توسط p@y@m نمایش پست ها
    این زنه واسه مردن خوب بوده
    کاش میشد دیدش ببینیم چه نکبتیه که با یه همچین الاغی ریخته رو هم
    باد توش بره بهتره تا بره بخوابه پیش یه همچین خری
    مگه خررو دیدی؟
    حال ما را از کسی پرسیده ای؟ **** مثل ما بال و پرت را چیده ای؟
    حسرت پرواز داری در قفس؟ **** می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
    سادگی هایت برایت تنگ نیست؟**** رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست؟
    رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟**** آسمان باورت مهتابی است؟
    هرکجایی شعر باران را بخوان**** ساده باش و باز هم کودک بمان
    باز باران با ترانه ، گریه کن!**** کودکی تو، کودکانه گریه کن!
    ای رفیق روز های گرم و سرد**** سادگی هایم به سویم باز گرد!






  10. کاربر مقابل از YAS عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #6
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    1,142
    تشکر
    7
    تشکر شده : 197
    لاشی سرشم بریده
    ...............................

    من سرباز قماری بودم که آس و شاه نشون داشت

    ..........................

  12. 2 کاربر مقابل از Gambler عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #7
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    نوشته ها
    109
    تشکر
    151
    تشکر شده : 314
    مگه خررو دیدی؟ [/QUOTE]

    دور ازجون شما و بچه های گل موزیک باران تو این مملکت پره
    خریت نه تنها علف خوردن است....
    یه تعدادشون همین چند وقت پیش با Anal پاره از سفر معنوی و پر اجر حج برگشتن

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  14. کاربر مقابل از p@y@m عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •