نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: تلخ نوشته یک دختر افغانی؛ من یک کارگرزاده اصیلم

  1. #1
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    نوشته ها
    8,921
    تشکر
    33,445
    تشکر شده : 13,100

    تلخ نوشته یک دختر افغانی؛ من یک کارگرزاده اصیلم

    من یک کارگرزاده ی اصیلم چون بابا از ده سالگی کارگر بوده و بعد از آمدن به ایران شد کارگر افغانی، هراس از افغانی بگیر هیچ وقت متوقفش نکرد، از اون کارگرایی بود که پنج صب میزد بیرون و هفت شب میامد خونه و امکان نداشت سرگذر بره و کسی به کار نگیرش، بابا هیچ وقت اعتراض نمیکرد نه به مهندس وقتی که پولش رو نمیداد، نه به مامان وقتی بهش فحش میداد و نه حتی به من وقتی جوراباش رو نمی شستم،















    بابا عاشق گوشت، بی بی سی، چای تیره و شلوارای دست دومه که از کهنه فروشی میخره، هر وقت بگی پشتم رو بخارون پایه است و با کف دستش که شبیه سنگ پا زبره پشتت رو میخارونه، تازگیها گوشاش سنگین شده و دیگه به کار نمیگیرنش…

















    اگه یک پیرمردقد کوتاه با ریش و سبیل غبار گرفته، کیسه ی کار که توش یک قابلمه و لباسای کاره و چشمای قرمز و ناامید دیدید که ساعت ده صبح در حال برگشت از سر گذره بهش بگید: طیبه خیلی ازت ممنونه به خاطر اینکه با وجود تمام آوارگی و زندگی بدون ضمانتت، کنارش موندی و شدی تنها ضمانت زندگیش. دلش برات تنگ شده، برای شکم گردت، صورت سرخِ آفتابسوختت و دستای کلفت و زبرت.
    چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...

  2. 6 کاربر مقابل از sadegh1 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #2
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    May 2015
    نوشته ها
    92
    تشکر
    25
    تشکر شده : 123
    عین واقعیت بود!شایدم واقعیت تلخ تر ازاین حرفا باشه!که نمیشه گفت ومثل یک راز باخود ما میمونه

  4. 2 کاربر مقابل از fcb عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •