آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت:
دقت کرده*اید که کلا یک روز مرد داریم که آن روز هم با روز کارگر و معلم و بقیه مشاغل یکی است ولی یک روز زن داریم که با هیچ روز دیگری مصادف نیست و تا یک هفته دیگرش هم هیچ روز دیگری نیست و هیچ جوره با روزهای دیگر جمع نمی*شود و تازه با روز دختر و روز مادر هم فرق دارد؟ آیا این اتفاقی است؟ آیا این توطئه*ای علیه مردان است؟ آیا این مقدمه به ادامه متن ارتباط دارد؟ خیر ارتباطی ندارد. در ادامه دیالوگ*هایی را به مناسبت روز مرد یا پدر خواهید خواند:
یک)
«چند روز قبل از روز پدر»
فرزندان: پدر! چی دوست داری تو روز پدر واست بخریم؟
پدر: همین که شما سلامت باشید برای من بهترین هدیه است.
فرزندان: باشه.
«روز پدر»
پدر: خب فرزندانم! چی هدیه گرفتین واسم؟
فرزندان: پدر چشماتو ببند.
پدر: باشه.
فرزندان چند برگ کاغذ کف دستان پدر می*گذارند.
پدر (با چشمان بسته، خوشحال): چکه؟
فرزندان: نه
پدر (خوشحال): سند زمینه؟
فرزندان: نه
پدر (خوشحال): بیمه نامه رو تمدید کردین؟
فرزندان: نه پدر. چشمات رو باز کن خودت ببینی.
پدر (چشمانش را باز می کند): این چیه دیگه؟
فرزندان: اینا برگه آزمایش خون ماست. پدر سلامتی ما بهترین هدیه برای توست.
فرزندان پدر را که دارد با انزجار به آنها نگاه می*کند درآغوش می*کشند. پدر لابه لای فرزندان در حالی که دارد له می*شود، می*گوید «تو روحتون» که متاسفانه کسی نمی*شنود.
دو)
مرد: خانوم دستت درد نکنه. به به … بازم جورابه که. چرا زحمت کشیدی؟
زن: خواهش می*کنم عزیزم، قابلتو نداره.
مرد: بسیار عالی. یکیش جوراب شلواریه نه؟
زن: دیگه گفتم امسال تنوع بشه.
مرد: آخه این که مناسب من نیست.
زن: خب اگه دوست نداشتی من می*پوشم.
مرد: به هرحال پای من و تو نداره. حالا چه اصراری به جوراب هست هر سال؟
زن: عزیزم دانشمندا میگن پا قلب دوم انسانه. پس جوراب مهمه.
مرد: خب اگه پا قلب دومه چرا هیچوقت کفش نمی*خری؟
زن: خب … چیزه … ببین عزیزم کفش یکی دو روز میاد و میره. این جورابه که واسه آدم می*مونه.
مرد: واقعا از جهل و ناآگاهی درم آوردی، ممنونم ازت. فقط یه چیزی … اون دویست تومنه چی شد؟
زن: کدوم دویست تومن؟
مرد: همون که دیروز اومدی گفتی عزیزم پول بده برم واست هدیه روز مرد بخرم.
زن: جوراب خریدم دیگه.
مرد: دو تا جوراب دویست هزار تومن؟
زن: واااا … جورابش مارکه. ماسیمو دوتیه.
مرد: مگه ماسیمو دوتی جوراب می*زنه آخه؟
زن: حالا که زده. به من چه؟ جای تشکرته؟ خجالت نمی*کشی؟ اصلا من قهر.
مرد: عزیزم …
زن: بله؟
مرد: به نظر می*رسه این مانتویی که تنت هست رو هم تازه خریدی.
زن: هیچم این طور نیست. اصلا این جورابا رو بده. خودم می*پوشم. خیلی نامردی. واقعا دلم شکست.
سه)
اولی: چی شده داداش؟ خدا بد نده.
دومی: سینه پهلو کردم آقا. دارم می*میرم.
اولی: برای چی سینه پهلو کردی؟
دومی: به مناسبت روز پدر.
اولی: چه ربطی داره آخه؟
دومی: دیروز به پدرمون گفتیم چیکار کنیم واست خوشحال بشی؟ گفت این کولر رو روشن کنین من خاموش کنم. یه بار روشن کردیم اومد خاموش کرد و دیگه خوشش اومد. تا شب ما کولر روشن می*کردیم ایشون با خنده*های مرموزانه کولر رو خاموش می*کرد. لذت خاصی می*برد از این کار. تا جایی که مادرمون هم حسودیش شد.
اولی: ایشالا خدا شفا بده. به همه تون. *