صفحه 7 از 24 نخستنخست ... 5678917 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 61 به 70 از 240

موضوع: ♥♥ܓܨܓ بارانــــــــــــــ ـ نوشته های ــــــــــــــــــــــــ ܓܨܓ♥♥

  1. #61
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    19,319
    تشکر
    20,632
    تشکر شده : 17,400
    اين روزها به جاي "شرافت" از انسانها فقط "شر" و "آفت" ميبيني !

    وقتي كسي اندازه ات نيست ، دست به اندازه ي خودت نزن ... (حسين پناهي )

  2. 5 کاربر مقابل از tandis_m عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #62
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    85,859
    تشکر
    405
    تشکر شده : 1,150
    نفیسه کوهنورد خبرنگار بی بی سی فارسی با انتشار مطلبی در صفحه شخصی فیس بوک خود برای یک بچه گربه سرگردان در غزه دلسوزی کرد!!!!!


    -------------------------

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...][فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    ویرایش توسط HO33E!N : 07-20-2014 در ساعت 11:33 PM




  4. 5 کاربر مقابل از HO33E!N عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #63
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    85,859
    تشکر
    405
    تشکر شده : 1,150
    از زندگی ، از این همه تکرار خسته ام
    از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

    دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
    امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

    دلخسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
    آه ... کزین حصار دل آزار خسته ام

    بیزارم از خموشی تقویم روی میز
    وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

    از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
    از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

    تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
    از حال من مپرس که بسیار خسته ام

    محمد علی بهمنی




  6. 6 کاربر مقابل از HO33E!N عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #64
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    19,319
    تشکر
    20,632
    تشکر شده : 17,400
    گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
    گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
    گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
    گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
    گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
    گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
    گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
    گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
    گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
    گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
    گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
    گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
    گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
    گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
    سیمین بهبهانی

  8. 3 کاربر مقابل از tandis_m عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #65
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    11,748
    تشکر
    328
    تشکر شده : 408
    میــــــــزنم به خیابـــــــــــان

    و پـــایم را به پیشــــانی اش میکوبم...!

    من لـــــــج این خیابـــــــــانی را که از هیــــــــــچ طرف به

    تــــــــــــــــــــو نمیــــــــــرسد...

    در می آورم...!!!!

    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
    غیر از باد کسی حق ندارد
    خلوتمان را به هم بزند
    باد

    هم فقط بهانه ای ست
    برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


  10. 4 کاربر مقابل از Armila عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #66
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    11,748
    تشکر
    328
    تشکر شده : 408
    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست

    غیر از باد کسی حق ندارد خلوتمان را به هم بزند

    باد

    هم فقط بهانه ای ست برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
    غیر از باد کسی حق ندارد
    خلوتمان را به هم بزند
    باد

    هم فقط بهانه ای ست
    برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


  12. 4 کاربر مقابل از Armila عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #67
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    11,748
    تشکر
    328
    تشکر شده : 408
    بخود قول داده ام اولین برف زمستانی که بارید برایت چای درست کنم

    باعشق

    دوفنجان بلوری کنارهم منتظراولین برف زمستانی هستند

    شاید بجای قند لبانت را ببوسم

    می خواهم لذت گرم شدن را درکنارتو تجربه کنم

    اولین برف زمستانی که ببارد من یخ خواهم زد

    نه توهستی نه چای عشق

    بیچاره فنجانهای بلوری آنها نیز گرم شدن را تجربه نخواهند کرد

    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
    غیر از باد کسی حق ندارد
    خلوتمان را به هم بزند
    باد

    هم فقط بهانه ای ست
    برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


  14. 3 کاربر مقابل از Armila عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #68
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    11,748
    تشکر
    328
    تشکر شده : 408
    عــاشــق کــه مــیــشــوی

    مــواظــب خــودت بــاش

    شــبــهــای بــاقــیــمــانــده عــمــرت
    بــه ایــن ســادگــی هــا صــبــح نــخــواهــد شــد. ....

    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
    غیر از باد کسی حق ندارد
    خلوتمان را به هم بزند
    باد

    هم فقط بهانه ای ست
    برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


  16. 3 کاربر مقابل از Armila عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #69
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    11,748
    تشکر
    328
    تشکر شده : 408
    شعر را دوست می دارم

    زیرا تمام ناممکن ها راممکن می سازد

    می توان دست هایت را دردستانم گذاشت

    با توقدم زد و برایت آواز خواند و....

    می توان درشعرهایم با تــــــــــــــــو زندگی کرد

    شعر را دوست میدارم

    زیرا می تواند تــــــو ی محال زندگی ام را به من برساند

    می توان نوشت که تاهمیشه به یادمی و...

    شعر را دوست میدارم

    می توان در آن معجزه جاری کرد

    می توان تورا در واژه هایش اسیرکرد

    تا همیشه کنارم بمانی ،حتی اگــــــــــر رفته باشی.....

    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
    غیر از باد کسی حق ندارد
    خلوتمان را به هم بزند
    باد

    هم فقط بهانه ای ست
    برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


  18. 4 کاربر مقابل از Armila عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #70
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    11,748
    تشکر
    328
    تشکر شده : 408
    هر چه موهایت بلندتر عمر من بلندتر است

    گیسوان آشفته روی شانه هایت

    تابلویی از سیاه قلم و مرکب چینی و پرهای چلچله هاست

    که به آن دعاهایی از اسماء الهی می بندم

    می دانی چرا در نوازش و پرستش موهایت جاودانه می شوم ؟

    چون قصه ی عشق ما از اولین تا آخرین سطر

    درآن نقش بسته است

    موهایت دفتر خاطرات ماست

    پس نگذار کسی آن را بدزدد

    همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
    غیر از باد کسی حق ندارد
    خلوتمان را به هم بزند
    باد

    هم فقط بهانه ای ست
    برای ریختن مو بر صورتم

    تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...


  20. 5 کاربر مقابل از Armila عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 7 از 24 نخستنخست ... 5678917 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •