چیزی نیست
که مرا سر شوق بیاورد
جز تو!
که تو هم نیستی...
علیرضا روشن
چیزی نیست
که مرا سر شوق بیاورد
جز تو!
که تو هم نیستی...
علیرضا روشن
همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
غیر از باد کسی حق ندارد
خلوتمان را به هم بزند
باد
هم فقط بهانه ای ست
برای ریختن مو بر صورتم
تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...
یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند ، نمی شود گفت ، آدم را مسخره می کنند!
صادق هدایت _ زنده بگور
مردهایی هستند که از نگاهشان
از لبخند و حرف زدنشان
از جرعه هایِ کوتاه قهوه خوردنشان می شود فهمید، رازى دارند...
مي شود فهمید که می فهمند !
مردهايى هستند که با دیدنت دستپاچه نمی شوند اما عجیب دستپاچه ات می کنند...
شايد هرگز کنارِ بودن هایِ تو قرار نگیرند
شايد بودنشان لحظه ای باشد
به حد همان چند دقیقه چشم در چشم شدن در کافه ای دور...
به حدِ لحظه ای در را نگه داشتن و با احترام تو را راهی کردن
اما باور کن کفایت می کند تا تو باور کنی هستند مردانی که
هنوز هم می شود برای بودنشان کنارِ لحظه های زنانه ات
به انتظار نشست...
همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
غیر از باد کسی حق ندارد
خلوتمان را به هم بزند
باد
هم فقط بهانه ای ست
برای ریختن مو بر صورتم
تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...
از نقطه ای به بعد، بازگشتی در کار نیست. این همان نقطه ای ست که باید به آن رسید.
کافکا
از همه غم انگیز تر زمانی می باشد ،
کسی که دوستش داری
ﻫﯿﭻ ﺗﻼﺷﯽ ﺑﺮﺍی ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﻧمی کند............................................
همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
غیر از باد کسی حق ندارد
خلوتمان را به هم بزند
باد
هم فقط بهانه ای ست
برای ریختن مو بر صورتم
تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...
از آدمهای پر توقع فاصله بگیر
اینها مقیاست را به هم می زنند
و حرمت مهرت را می شکنند
چون آنها حافظه ضعیفی دارند
خوبیها را زود فراموش می کنند!..
محمود دولت ابادی
انسان در حال گریه کردن به دنیا میآید و وقتی به اندازه کافی گریه کرد از دنیا میرود.
آکیرا کوروساو
چون چـــــــرخ به کــام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمُر خواهی هشت
چون باید مُــــــرد و آرزوهـــــــا همه هِشت
چو مــــور خورد به گور و چه گرگ به دشت
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
همه میدانند آمدن تو اتفاق نادری ست
غیر از باد کسی حق ندارد
خلوتمان را به هم بزند
باد
هم فقط بهانه ای ست
برای ریختن مو بر صورتم
تا تو آنها را به پشت گوشهایم بزنی...
چه چیزی روی زمین میتواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد - آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام. گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، بدرک، میخواهد کسی کاغذ پاره های مرا بخواند میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند - من فقط برای این احتیاج نوشتن که عجالتاً برایم ضروری شده است مینویسم.
بوف کور
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)