رسول ادرس تاپیکو بنداز تو دفتر بقیه ش با صابر
. دیروز تولد بابام بود و منم پول نداشتم واسش چیزی بگیرم
واسه همین رفتم کولرو خاموش کردم
وقتی اومد خونه و دید کولر خاموشه اشک تو چشماش جمع شده بود
و توی همون حالت گفت: کار کی بوده ؟
منم گفتم : قابلی نداشت بابا ، تولدت مبارک فک کنم خیییلی خوشش اومد !
همین دیروز مگه فانتزی نزاشتم مگه نخوندی خو
صبح ، ظهر ، شب ، خانوم منشی میگفت رسولکم چی میخوری؟
رسول: گولتو بده بخوریم
ینی خدایی این بهترین پیشنهاد بود ، یه نامه دیگه بنویس آدرس تاپیک رو بده دیگه کاریت نباشه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 45 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 45 مهمان ها)