هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه ی صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرانوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرانور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مراقطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مراحجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مراروز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرادانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرااین تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
صبح امثال من و ظهر دوستان سحر خیز بخیر باشه ، روز خوبی در پیش داشته باشین همگی
شتر با دو تا کوهان کم میاره تو این اوضاع روزه بگیره...
خدای خوب و مهربون،که دادی به ما گوش و زبون،
در جریان خلقت هستی که؟؟؟!!!...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
به خدا بگید این رسم مهمون داری نیست، لااقل کولر رو روشن کن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
دیشب دهنم سرویس شد نتونستم یه پروفایل فیس ب*وک بسازم ! هر سازی که زد باهاش رقصیدم آخرشم درست نشد . شماره دادم ایمیل هم دادم ولی بازم نشد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 150 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 150 مهمان ها)