یعنی قانع شدم ناجور
به دختره گفتم گرگمو پرده میدرم
سریع جواب داد :
از ک*ون میدم نمیزارم
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
سیگار که دود می شود
ثانیه ها که می گذرند
و خواب که شب انتظار من را می کشد
تا به جایی دور سفر کنیم
کاش در یکی از خواب های نرفته
برنگردم
بمانم همان جا
سیگار دود کنم
من این شهر را دوست ندارم
من این آدم ها را
حس می کنم چیزی سر جایش نیست
و روزی در خواب به جایی می روم
که همه چیز تغییر کرده باشد
قسم می خورم
من ازین شهر
فقط پاکت سیگارم را بر می دارم
حتی خودم را هم نمی برم
که بهانه ای برای برگشت وجود نداشته باشد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دخترا بیایین میخوام یه واقعیتی رو بهتون بگم
این پسر خوشگلا هستن خععععععلی جیگرن شما تا میبینیدشون کف می کنید و دوست دارید بهشون بدین
ما اینارو میبردیم تو دستشویی مدرسه م*یکردیم
حالا واس شما شدن مرد رویاها
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یه مرد واقعی هیچ وقت از کرده هاش ناراحت نیست
فقط بابت اونایی که نکرده ناراحته
شاعر در این مورد میفرمایند :
که امشب شب عشقه همین امشبو داریم
بیا ما هم بیکاریم تا صب کی*ونت میزاریم
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
شاید عادمای بزرگ ک*یرت نکنن
ولی ک*یرای بزرگ عادمت می کنن
از سری جملات بسیار فلسفی بنده
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یادمه اولین بار که ش*ق کردم
ر*یدم به خودم از ترس
فک کردم همونجوری میمونه
بعد که خوابید کلی ذوق کرده بودم
هیچی دیگه از اون به بعد یه تفریح تازه پیدا کردم
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 114 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 114 مهمان ها)