به کوی یار به جز ناله ی عاشقان ندیدی
به کوی یار به جز ناله ی عاشقان ندیدی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شهرام ناظری - دل هوس سبزه و صحرا نداردنوشته اصلی توسط shahin-ronaldo
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میگن اسبت رفیق روز جنگه
مو میگویوم از او بهتر تفنگه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سوار بی تنفگ قدرت نداره
سوار وقتی تفنگ داره سوار
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تفنگ دست نقره ام را فروختوم
برای وی قبای ترمه دوختوم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
فرستادوم برایوم پس فرستاد
تفنگ دست نقره ام داد و بیداد
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هر که او از همزبانی شد جدا
بینوا شد گر چه دارد صدنوا
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چون که گل رفت و گلستان شد خراب ، شد خراب
بوی گل را ازکه جوییم ، ازگلاب
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 197 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 197 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
