ای بابا من تازه میخواستم از خانوم منشیت خوشم بیاد برم بهش پیشنهاد بی شرمانه بدم ، چرا منشی نداری؟نوشته اصلی توسط penhold
الان رسول میاد
منشی ندارم صلواتیهیه مدت میخواستم مادر جان رو منشی خودم کنم که قبول نکرد
من الان پیشنهاد بی شرمانمو چیکار بکنم؟
اصن الان پیشنهاد بی شرمانمو تو یه نامه مینویسم میفرستم برات ، مثل کاری که رسول کرد شاید جواب بده
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
وای وای ویدیوشو دیروز دیدم از خنده ترکیدم ، خواستین بزارم براتونکاملا واقعی... شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران/مسابقه ثانیه ها
کاردان(مجری برنامه) : کدام مجلس انقراض سلسله قاجاریه را تصویب کرد؟
خانم شماره 10 : مجلس خبرگان...؟!
کاردان: خبرگان!! میگم سلسله قاجاریه!
خانم شماره 10 : مجلس شورای اسلامی...؟!
و در ادامه مسابقه......
کاردان: دو کشور همسایه ایران که با دریای خزر هم مرز هستند؟
خانم شماره 4: ترکیه و عربستان...!!
کاردان (متعجب)
و باز هم در ادامه مسابقه...
کاردان: چه کسی کودتای 3 اسفند 1299 را انجام داد؟
خانم شماره 6: شهید مدرس...
کاردان: شهید مدرس!!!
خانم شماره 6: میرزای شیرازی؟!
کاردان(با تعجب و لبخند): خیر، رضاخان پهلوی
و در اِند این برنامه...
کاردان: به بیماری دیگر آزاری چه میگویند؟!
خانم شماره 7 : اذیت دیگران...
کاردان:اذیت دیگران اسم بیماریه؟!
خانم شماره 7 : آزار رساندن به دیگران...؟!
کاردان: خیر، سادیسم!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
منشی های ما همگی شوهر دارنای بابا من تازه میخواستم از خانوم منشیت خوشم بیاد برم بهش پیشنهاد بی شرمانه بدم ، چرا منشی نداری؟
من الان پیشنهاد بی شرمانمو چیکار بکنم؟
اصن الان پیشنهاد بی شرمانمو تو یه نامه مینویسم میفرستم برات ، مثل کاری که رسول کرد شاید جواب بده
تو که شوهر نداری ، بیا یکم روش فکر کنمنشی های ما همگی شوهر دارن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
منم شوور دارم همش منو میزنهتو که شوهر نداری ، بیا یکم روش فکر کن
می دانی ؟
وقتی قبل از برگشتن
فعل رفتنی در کار باشد
محبت خراب می شود
محبت ويران می شود
محبت هيچ می شود
باور کن ...
يا برو يا بمان
اما اگر رفتی
هيچ وقت برنگرد
هيچ وقت ...
" نادر ابراهيمی "
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
منم شوور دارم همش منو میزنه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
اردی‌بهشت
بی تو برایم جهنم است
اردی‌جهنمی که همیشه پُر از غم است
اینجا به اوجِ عشق و علاقه نمی رسی
اینجا حضورِ خاطره ها
گیج و مبهم است ...
- سید احمد حسینی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
بعله میبینم که حرف از خانم منشیه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 101 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 101 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
