امسال ازین تریپا بریزیم توی بازار یکم رنگ بگیره جامعه
امسال ازین تریپا بریزیم توی بازار یکم رنگ بگیره جامعه
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
من پالتوی فرانسوی داشتم و خودم خبر نداشتم ؟؟؟؟؟
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
صابر
تنهایی تقدیر ماستـ خداحافظـ /
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
بی نظیره این حامی /
سالها گذشت و گذشت و گذشت
و ساندیس همچنان تولید شد
و تولید کنندگان همچنان نوشتند:
از اینجا ^ باز کنید ^
ومصرف کنندگان همچنان از آنجا باز نمیکنن
ویرایش توسط P!nk Rose : 07-12-2015 در ساعت 07:37 PM
میخوام به چشمت بیام
با این همه دیوونگی
اینقدر خواهشق میکنم
تا تو نتونی نه بگی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شعري كه چندي پيش شروين سليماني با جسارت فراوان در مجلس شعر رهبري تلاوت كرد:
پيك مرگ آمد شبي شوق جهانم را گرفت
تا به خود جنبيدم عزرائيل جانم را گرفت
سرنشين بنز آن دنيا شدم بي گفت و گو
مرگ در پس كوچه ي دنيا ژيانم را گرفت
رد شدم با پاي لرزان از پل تنگ صراط
يك فرشته دستهاي ناتوانم را گرفت
خواستم وارد شوم در باغ زيباي بهشت
حضرت هود آمد و نام و نشانم را گرفت
گفتم آن دنيا خودم مامور دولت بوده ام!
اخم كرد و كارتهاي سازمانم را گرفت
چونكه دانست آن جهان من گير ميدادم به خلق
گير داد و حس و حال شادمانم را گرفت
بعد با اكراه مارا هم به داخل راه داد
اشتياق زايدالوصفي امانم را گرفت
باغ سبزي ديدم و انواع نعمتها ولي
ديدن حور و پري تاب و توانم را گرفت
ميگذشت از دور حوري، گفتم "آي لاو يو" "كامان"
دست هابيل آمد و محكم دهانم را گرفت
روبروي حورعيني غنچه شد لبهاي من
حضرت لوط از عقب آمد لبانم را گرفت!
سعي كردم تا بنوشم جامي از جوي شراب
حضرت عيسي پريد و استكانم را گرفت
حضرت حوا به همراه دو غلمان بلوند
رد شد و كلا لباس پرنيانم را گرفت
داشتم با حرص ميليسيدم از جوي عسل
حضرت داوود با انبر زبانم را گرفت
ديدم استخري پر از حوري، پريدم توي آب
تا شدم نزديك آنها كوسه رانم را گرفت
توي يك وان بلورين تخت خوابيدم در آب
نوح بيرونم نمود از خواب و وانم را گرفت
يك پري شد ميهمانم، بردمش پشت درخت
بچه خوشگل يوسف آمد ميهمانم را گرفت
خواستم وارد شوم در حلقه ي اصحاب كهف
سگ پريد از قسمت پا استخوانم را گرفت
پاتوق دنجي براي عشق و حالم يافتم
گشت.ارشاد بهشت آمد مكانم را گرفت
يافتم اكسير عمر جاودان را در بهشت
يك نفر اكسير عمر جاودانم را گرفت
گفتم آخر اي خدا ! اين گير دادنها به ما
لذت تفريح در باغ جنانم را گرفت
پاسخ آمد : اين سزاي اوست كه روي زمين
وقت عشق و حال، حالِ بندگانم را گرفت...!
شروين سليماني
ویرایش توسط tandis_m : 07-13-2015 در ساعت 08:30 PM
با سلام خدمت عمو زنجیر باف
یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی
آخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی !؟
در حال حاضر 147 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 147 مهمان ها)