یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم:
لطفا حاشیه نرو دکتر! بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم:
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟ لامصب خیلی کلاس داره
ولی هر سری فقط شیاف مینویسه.
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم:
لطفا حاشیه نرو دکتر! بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم:
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟ لامصب خیلی کلاس داره
ولی هر سری فقط شیاف مینویسه.
می ترسم آخر این قضیه توافق هسته ای مثل بازی نفت و تراکتور بشه
اونجا توافق نشه بعد اینجا مردم بریزن بیرون و جشن بگیرن
دنیا هم تو کف بمونه که توافق نشده و ملت ایران دارن جشن میگیرن
حالا از شانس ما ظریف فصل بعد میره لیگ قطر
این قدر اخبار فوتبال ایران رو پیگیری کردم،
الان همش می ترسم بگن عراقچی سربازی نرفته،
مذاکرات رو سه هیچ به نفع غرب اعلام کنند.
یک سری هم جوری میگن دوازده سال جوونیمون تو مذاکرات هسته ای تلف شد،
انگار اگه مذاکرات نبود اینا در مورد سلولهای بنیادی تحقیق و توسعه میکردن.
تو فرودگاه ظریف درحالیکه یک دسته گل 50 کیلویی دور گردنشه
و کول یکی سواره به خبرنگارا میگه:
سطح این دوره از مذاکرات نسبت به قبل خیلی بالاتر بود.
تا خبر توافق رو شنیدم یدونه خوابوندم زیر گوش صاحب کارمون
وسایلم رو جمع کردم اومدم بیرون
خداروشکر دیگه توافق شد نمیخواد کار کنیم.
یکی از بندهای گروه آمریکایی برای توافق با ایران این بوده کهفصل سوم سریال ستایش رو ایران نسازه.
.Ehsan, adel_13, azade, erfan1373g, marshall, Milik, moein, mojtaba00222, pirana, R A S O O L, rebasss, yasin6
تا حالا دقت کردین خواب خوب میبینی تیزر نشون میده
بعد دو ثانیه از خواب میپری حالا تو خواب داری کشته میشی
هر چی زور بزنی چشات باز نمیشه که!
توی بیمارستان، یه پرستار فوق العاده زیبا
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
… پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم
در حال حاضر 30 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 30 مهمان ها)