ای دل مرو در خون من
در اشک چون جون جیهون من
ای دل مرو در خون من
در اشک چون جون جیهون من
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نشنیده ای شب تا سحر
آن ناله های زار من
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبودست خود آشنایی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من و تو که خوردیم... خیلی هم خوردیم
قشنگ تز دادیا شاهین!!!
چــــــــــــــرا؟ جمعه و شرکت؟ مگه قرار نشد کمی تا قسمتی کیون لق شرکت؟
یکی دو هفته دیگه برگشتم خونه یه سر میام پیش با محیط کار آینده ـم از نزدیک آشنا بشم
من؟ دپ؟ اصن بهم میاد؟
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
برم قیلون بار کنم و بیام
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 66 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 66 مهمان ها)