یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دختر که با صدای بلند نمیخنده زشته
یاد ایامی که که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو حرم یه ویلچر خالی دیدم ، نشستم خستگیم درآد....
بعدش که خستگیم درومد پاشدم گفتم آخیش خدایا شکرت....
آقا چشمت روز بد نبینه ملت مث زامبیا لباسامو تیکه پاره کردن واسه شفا...
الان کسی شورت نداره بهم قرض بده!!!؟؟؟
در حال حاضر 129 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 129 مهمان ها)