به هر راهی که دانستم فرورفتم به بوی تو
کنون عاجز فروماندم رهی دیگر نمیدانم
به هر راهی که دانستم فرورفتم به بوی تو
کنون عاجز فروماندم رهی دیگر نمیدانم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
این حس از تو گفتن
این بغض هرشب من
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دلی کو بود همدردم چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم دل از دلبر نمیدانم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من اون قدر غریبم که گفتن نداره
تو خوش باش عزیزم تو و من نداره
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یه روز این پسر بچه هم مرد شه
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
سبک استریت
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 146 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 146 مهمان ها)