تو این شب سیاه با خستگیه راه
بی تو بی تکیه گاه چجوری سر کنم
دنیام پر از غمه هر چی بگم کمه
دور از تو و همه چجوری سر کنم
با خنده های تو حالم عوض میشد
اون عاشقی چی شد چرا گذشتی
قلبم مردده حالم خیلی بده صبرم سر اومده چه سرگذشتی
هنوز مث گذشته ها دوست دارم
چه بی نفس چه بی هوا دوست دارم
هنوز نگام به جاده هاست تا برگردی نگو به این غریبگی عادت کردی
نگو به این غریبگی عادت کردی
عاشق شدم با همه ی وجود
به خاطر دوست داشتنه تو بود
که دلخوشی اومد تو زندگیم
شدی بهونه ی دیوونگیم
اما چه زود تموم شدم برات غرورمو گذاشتی زیر پات
رفتیو من یه عمری چشم به رام
چه جور از این حالو هوا درام
چه جور از این حالو هوا
هنوز مث گذشته ها دوست دارم چه بی نفس چه بی هوا دوست دارم
هنوز نگام به جاده هاست تا برگردی نگو به این غریبگی عادت کردی
نگو به این غریبگی عادت کردی دوست دارم دوست دارم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
باور نمی کنم ولی انگار غرور من شکست
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 114 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 114 مهمان ها)