خوب دوستان من برم باشگاه بسی شاد شدم فعلا![]()
,𝕷𝖎𝖋𝖊 𝖜𝖔𝖚𝖑𝖉𝖓'𝖙 𝖇𝖊 𝖘𝖔 𝖕𝖗𝖊𝖈𝖎𝖔𝖚𝖘 𝖉𝖊𝖆𝖗"
".𝖎𝖋 𝖙𝖍𝖊𝖗𝖊 𝖓𝖊𝖛𝖊𝖗 𝖜𝖆𝖘 𝖆𝖓 𝖊𝖓𝖉
طرف به زنش شک میکنه یه تاکسی میگیره تعقیبش میکنهمیبینه زنش میره فاحشه خونه،به راننده تاکسی میگه داداش ۱۰۰دلار بهت میدم برو الان زنمو از اونجا بیارش بیرونراننده تاکسی میره بعد چنددقیقه یه زنو درحالیکه بهش فحش میده و کتکش میزنه پرت میکنه تو تاکسیمسافره میگه اینکه زن من نیست !!
راننده میگه میدونم، این زن خودمه فعلا مراقب این لاشی باش تا حالا برم دنبال زن تو!!!
میگویند ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت.به شاه خبر دادند که چه نشسته ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می برد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساختند و علاوه بر اینکه هر دو ران را می بردند، دل و جگر را هم می خوردند.ناصرالدین شاه خبردار شد و یکی از درباری ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو بر می داشت. پس از مدتی به شاه خبردادند 'قبله عالم، شیر از گرسنگی دارد می میرد.'
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساخته اند و همه اندام های گوسفند را می برند و شیر بیچاره تنها دنبه گوسفند برایش می ماند.
شاه ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: 'اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود!'
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺭﻭ ﺧﯿﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﺭﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ . ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺗﺨﺘﻪ ﺧﺸﮏ ﻣﯿﺸﺪ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺭﯾﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﺨﺘﻪ ..
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻻﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺲ ﺭﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﻡ !
,𝕷𝖎𝖋𝖊 𝖜𝖔𝖚𝖑𝖉𝖓'𝖙 𝖇𝖊 𝖘𝖔 𝖕𝖗𝖊𝖈𝖎𝖔𝖚𝖘 𝖉𝖊𝖆𝖗"
".𝖎𝖋 𝖙𝖍𝖊𝖗𝖊 𝖓𝖊𝖛𝖊𝖗 𝖜𝖆𝖘 𝖆𝖓 𝖊𝖓𝖉
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)