پسره پست گذاشته:
ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮﻧﺎ ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﯿﮕﺸﺘﻢ ,
ﺯﻳﺮﻩ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﮐﺮﺩﻡ.....!
دوس دخترشم زیرش کامنت گذاشته:
غریبه نیست پسرعموته....!!
پسره پست گذاشته:
ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮﻧﺎ ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﯿﮕﺸﺘﻢ ,
ﺯﻳﺮﻩ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﮐﺮﺩﻡ.....!
دوس دخترشم زیرش کامنت گذاشته:
غریبه نیست پسرعموته....!!
خوب میریم ی بارون دیگه رو داشته باشیمایندفعه رگباریه
تا بیام ارسال کنم قطع شد ...1 دقیقه
افســــــانه هــا
" شنــل قرمزی "
_________________
روزی روزگاری دختری در دهکده ای نزدیک جنگلی زندگی میکرد.
او هر روز بیرون میرفت و یک مینیژوپ(دامن کوتاه) و یکـ شــُــرت نخ در بهشت قرمز میپوشید و هر وخت خــَـم میشد..همگان کــ.ون و شرته اورا دید میزدند و اورا شــُـرت قرمزی صدا میکردند
روری مادر شرت قرمزی میخواست دوتا دوست پسره سیاه پوسته خود را بیاره خونه تا بکننش و میخواس دخترشو دک کنه و به دخترش گفت :مامانبزرگت جواب مسیج واستاپ و تلگرام رو نمیده،نگرانشم..برو به مامانبزرگت سر بزن و ببین کــُـ.ـس چروک هنوز زندس یا نه..سر راه هم دوتا بندری بخر که باهم بخورین..فقط تو جنگل مواظب باش تا خفتت نکنن و پردتو بزنن.مثل 5 باز قبل پول ندارم بدم دکتر زنان زایمان پردتو بدوزن :|
شرت قرمزی گفت:مامان نگران نباش و راه افتاد و رفت سمته خونه مادربزرگ.
در جنگل شرت قرمزی دوبار با خربزه مشهد خودارضــ.ایی کرد و حواسش به سایه تاریک پشت سرش نبود
همین که راه افتاد.یهــو یه گرگه گولاخ با کــ.یری سیخ شده پرید جلوش و با لحن حشــ.ری گفت:عمـــو ژوون کلاس چندمی؟
شرت قرمزی:مادرم بم گفته با غریبه ها صحبت نکنم و دویید سمته خانه مادربزرگ
و باز هم گرگ با کیــ.ره سیخ پرید جلویه شرت قرمزی و گفت:کــووجــا میری گوگولی؟
شرت قرمزی:میروم خانه مادربزرگ که در وسط جنگل و کنار بهر است و پیتیکو پیتیکو دویید سمته خانه مادربزرگ
تو همین اوصاف گرگه کــ.سکش تندتر رفت سمت خانه مادربزرگ و در زد..مادربزرگ فکر کرد شرت قرمزیه و در رو باز کرد که یهــو دید یه گرگــه گولاخ با کیــ.ره سیــخه 45 سانتی اومد تو
گرگ:اوه عجب مامان بزرگی..عجب ساپورته پلنگی پوشیدی تا خواست مادربزرگ رو بگیرد و دخــ.ول کند. مادر بزرگ با یه حرکت نینجایی پرید تو کمد و در رو بست..گرگ هرچقدر زور زد،موفق نشد در را باز کند.
در همین هنگام شورت قرمزی در را زد..گرگــ پرید یه ســت شرت و کــُــ.رسته پلنگی مادر بزرگ رو پوشید و پرید تو تخت خوابو گفت:بیا تو عزیزم.
شرت قرمزی که اومد تو،با دیدن مادر بزرگ تعجب کرد و گفت:چرا صداتون اینقدر کلفت شده؟
گرگ:عزیزم سرما خوردم..بیا نزدیک تر
شرت قرمزی که نزدیک تر شد گفت:چرا گوشاتون اینقد دراز شده؟
گرگ یهو پرید و شرت قرمزی رو گرفت و گفت:کــُــ.س نگو گالیور..نقشه رو رد کن بیاد..خفه شو و شرت قرمزی رو گرفت و به 17 روشه جنگلی و گرگینه ای بش تجــ.اوز کرد ولی خود گرگ تعجب کرد که شرت قرمزی خوشش آمده بود و میگفت :عــاخرین ضربه رو محکم تر بزن
در همون لحظه مادربزرگ هم با صدای ناله آنها شـ.هوتی شد و آمد بیرون و 3 نفری سکــ.س گروهی کردن و تا عــاخر شب بکن بکنی بود تو کلبه.
و بعد آنروز هر شبه جمعه 3 نفری برنامه خاک برسری داشتند.
البته شورت حسین به کنار
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
قبلا مچ دخترا رو با دوست پسراشون میگرفتی تا ٥ سال مثل سگ ازت میترسیدن!
چند روز پیش مچ دختر 11 ساله همسایه رو با یه پسره تو پشت بوم گرفتم!
فرداش اس داده به كسی چیزی بگی میدم دوس پسرام جرت بدن o_O
.
.
.
.
دو سه روز باعینك دودی و عصا سفید میرم بیرون !
&&&&&&
امروز 10 تا پست عاشقانه برای دوس دخترم گذاشتم
دیدم جواب داده عزیزم پریودم بزار تموم شد چشم
چقد کمال، چقد فهم،چقد شعور
احسنت ب روحیهت دختر
ديروز داشتم برنامه تلويزيون رو ميديدم،
دكتره داشت در مورد فوايد سير ميگفت:
.
.
.
.
.
.
.
.
اينقدر خاصيت داشت كه حتي آخر صحبتهاش
تاكيد كرد
پيشنهاد ميكنم خانوما به آقايون هفته اي دو بار سير بدن
حالا نفهميدم اين سير رو ميگه يا اون سيرو
در حال حاضر 226 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 226 مهمان ها)