غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه ی من
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه ی من
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حیف از این عمر که بی مادر میگذرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حالم بده مثل کسی که گریه کرد اما اشک نداشت
مثل کسی که تنها نبود اما هیچکسی رو نداشت
حالم بده مثل کسی که درد کشید اما دم نزد
مثل کسی که تو این زندگی مردو حرف نزد
حالم بده غم دنیا تو قلبمه حس میکنم زندگیم بدجور درد اومده
حالم بده همه فکر میکنن خوبم ولی روزگار لعنتی هر روز زخمم زده
حال من شبیه ی درخت پژمردس
مثل کسی که میخنده ولی از تو افسرده
مثل سکوته بعد طوفانم مثل غروبم سرد
درست مثل ی عاشقیم که عشقش فراموشش کرد
در حال حاضر 81 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 81 مهمان ها)