اینجا فضاے مجازے است.
جایے که کمبودهاے زندگے بے هزینه جبران میشود.
اینجا مهندس شدن ، پولدار شدن خوشتیپے و زیبایے
به راحتے دست یافتنے ست.
اینجا جایے ست که شاهزاده سوار بر اسب دختران شدن آسان
و پرے رویاهاے پسران شدن راحت است.
اینجا بازار فروش ادم های ایده ال است.
اینجا بے هزینه میتوان بهترین بود.
کافے ست کمے دروغ بلد باشے.
و ایمان و انسانیت را قربانے کنے.
آنوقت…
به فضاے مجازے …
نمیدونم بگم خوش اومدے یا … بیخیال …
اینجا خیلے مراقب خودتون و خوبے هاتون باشید…
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ ﮐﻪ ...
ﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ !
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ...
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ
ﻣﯽﺷﻮﯼ؛
ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ ...
ﺁﺭﺍﻡ ...
ﺁﺭﺍﻡ ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ !
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﻝ ﮔﺮﻓﺘﮕﯿﺖ ﺍﺯ
ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ !
" ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ "
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ .... !
زَخــــم هـــــا بَهــــانـه اَنـد مـَـــن
خــُـــــــــودَم دَرد میکُنــــــَـــــم
چرا ميشماري كودكِ من؟
ستاره ها صبح كه مي شود، ديگر همراهيت نمي كنند!!
حالا گيرم فردا شب يكي از آنها كم باشد
دست به دامانِ چه كسي بايد شد؟
نشمُر، نبين، نخواه....
هيچ چيز اينجا پس گرفتني نيست
هيچ چيز با شمردن تو، ماندني نيست
تازه حساس تر كه بشي از چشمكِ ستاره ها هم ميترسي
با خودت ميگي نكنه سوسو ميزنه تا خاموش بشه!!؟؟
ببين به من نگاه كن.....
هيچ چيز اين زمين و آسمان ماندني نيست.....
دلبسته به چيزي نشو.....
دلبسته هم كه شدي،
هواي ماندنش را به خودت نگير.....
کاش میشد...
آدمی، گاهی...
فقط گاهی!!!
به اندازه نیاز بمیرد...
بعد بلند شود...
آهسته آهسته...
خاک هایش را بتکاند...!
اگر ...
دلش خواست!!
برگردد به
زندگی...
دلش نخواست
بخوابد تا ابد...
.
.
خسرو شکیبایی
با دختری ازدواج میکنی که نمیدانی گذشته اش چیست....
و دختری را ترک میکنی که گذشته ات را با او بودی....
کدامین عقل است که این را قبول میکند......
پس........
اگر با معشوقه ات ازدواج نکردی یقین بدان تو با معشوقه مرد دیگر ازدواج کردی...!
"الهی قمشه ای"
آخرش همه ی ما
زیر این خاک آرامش خواهیم گرفت ...
مایی که روی این خاک ها
"آرامش" را از هم می گیریم ...!!!
بوی فراموشی گرفته ام
رنگ تنهایی
دل شکستگی
بغض و خاموشی
چیزی نیست تاریخ مصرفم برایش گذشته است۰
از شیخ بهایی پرسیدند: "سخت می گذرد" ، چه باید کرد؟ گفت: خودت که می گویی ، سخت "می گذرد" سخت که "نمی ماند"! پس خدا رو شکر که "می گذرد" و "نمی ماند" دیروزت خوب یا بد "گذشت" و امروز روز دیگری است ... قدری شادی با خود به خانه ببر ... راه خانه ات را که یاد گرفت فردا با پای خودش می آید
يك وقت جلوي شما يك سبد سيب مي آورند شما اول براي كناريتان برمي داريد،دوباره بعدي را به كناري ترين،دقت كنيد تا زمانيكه براي ديكران بر مي داريد سبد مقابل شما مي،ماند ولي حالا تصور كنيد همون اول براي خود برداريد،ميزبان سبد را به طرف نفر بعد مي برد نعمتهاي خدا اينطور است،سبد را مقابل خود با بخشش نگه داريد
در حال حاضر 73 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 73 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
