همای از جان خود سیری
که خاموشی نمیگیری
لبت را چون لبان فرخی دوزند
تورا از آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تو را بر سردر میخانه آویزند
همای از جان خود سیری
که خاموشی نمیگیری
لبت را چون لبان فرخی دوزند
تورا از آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تو را بر سردر میخانه آویزند
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نبودی نبودم تو هستی که هستم
به تو تیکه میدم تورو میپرستم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حسین اسطوره هاتونم که حریف ما نشدن
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از این عکسا نذار امیر نیاد در تاپیکُ تخته کنه
رضا یزدانی - قوی سیاه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 77 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 77 مهمان ها)