فکر آنکه با تو بودم...با تو بودم شاد بودم...توی دشت آن نگاهت...گم شدن در خاطراتت...
فکر آنکه با تو بودم...با تو بودم شاد بودم...توی دشت آن نگاهت...گم شدن در خاطراتت...
تپه های شنی با وزش باد جا به جا می شوند ولی صحرا همیشه صحرا می ماند!... این است افسانه ی عشق...
دیگر گاهیست که ما تشنه ی دیدار تویم
قـدر رعنـا بـنما جمله خـریدار توایم
باز باران بی ترانه... گریه هایم عاشقانه... می خورد بر سقف قلبم... یاد ایام تو
داشتـن... می زند سیـلی به صورت... بـاورت شایـد نباشد... مرده است قـلبم زدستـت
تورا من دوست می دارم نه قدر آب دریاها
که روزی خشک می گردند شوند بیچاره ماهیها
تو را من دوست می دارم نه قدر غنچه و گلها
که روزی پرپر می شوند بر آرد آه از دلها
تو را من دوست می دارم به قدر کهکشان و ماه و انجم ها
که جاویدان بماند عشق من تا بودن آنها...
به بعضیا باید گفت
به بعضیام نباید چیزی گفت,مخصوصن وقتی دلشون غصه داره
فقط باید محکم بغلشون کرد و سفت ماچشون کردتا خندشون بگیره
وبدونن طاقت دیدن تنهایی شونو نداری!
![]()
هرگز نخواستم که بگویم تو را چقدر...
عاشق شدم!چه وقت!چگونه!چرا!چقدر!
هرگز نخواستم که بگوییم نگاه تو از ابتدای ساده این ماجرا چقدر
مرا شکست.ساخت.شکست و دوباره ساخت
تقدیر را به نفع تو تغییر میدهند
اینجا فرشته ها که بدانی خدا چقدر
خوبست با تو.با همه بی وفاییت
قلبم گرفته است.نپرس از کجا.چقدر!
قلبم گرفته است سرم گیج میرود
هرگز نخواستم که بدانی تو را چقدر....![]()
در حال حاضر 247 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 247 مهمان ها)