دلم تو را...
آغوشت را...
حضورت را...
میخواهد بچه شده و با شکلات هم آرام نمیشود...
بدعادتش کرده ای...
دلم تو را...
آغوشت را...
حضورت را...
میخواهد بچه شده و با شکلات هم آرام نمیشود...
بدعادتش کرده ای...
سلامتی روزی که بچمون دهنمونُ سرویس کنه،
ی نگاهِ مظلوم بهت بکنم و توام بخندی و بگی:
دیدی چ غلطی کردیم مامانش؟
عـــــــشـــــــق..
تمدیدت میکند
حتی اگر تمام شده باشی...
وسوسهء عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فریاد کردنه
اسم کسی با صدامه
اسم تو هر اسمی که هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست
دوست داشتن تو مانند کشیدن کبریت در باد است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
میکشم آخرین دانه کبریت را
هر چه بادا باد...
در حال حاضر 70 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 70 مهمان ها)