بچم طاقت نياورد ببينه دوستاشو اذيت ميكنيننوشته اصلی توسط pirana
اره انگار رفته بوده قهر خونه باباشیه ماه بود انلاین نمیشدا... تا ما خواستیم شایعه بپراکنیم پاشد اومد
بچم طاقت نياورد ببينه دوستاشو اذيت ميكنيناره انگار رفته بوده قهر خونه باباش
قبلش اومده بود خودش لو داد ... حالا پسر داییش که مثل داداششه ...تو... د آخه صابر داداشش کجا بود؟
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
میگن اگه شبه احیاحق الناس به گردنت باشه دعات به عرش نمیرسه....
میگم دلموکه شکستی.....
ولش کن دلم که ماله خودت بودنه مال مردم
تازه اصن مال من یاتونداره.....
فداسرت
کی کی رو اذیت کرد ؟بچم طاقت نياورد ببينه دوستاشو اذيت ميكنين
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
مونده به ما برسی... فکر کردی چرا لبنیاتی دهکده رو بهت معرفی کردم؟ انتقام صابرُ ازت گرفتمنوييييييييييييييييد چرا من نيومدم تو رو ببينم ؟ اي داد بيداد بيخ گوشمي
با هم که قدم میزنیم ،حسودی اش میشود افتاب
نه که هیچ گاه ...
قدم نزده است با ماه!
اخرین ترانه هایی که داشتم گوش میدادم صبح توی ماشین البوم حریص... فضای البوم قر دار نیستیه کم فکر کنی چشمه ات میجوشه شعر های قر بده قر بده یادت میاد
تو
امين كشتمتوالا سرماخوردگيشم گذاشت واسه ما
فداي محبت دوستاني كه اين مدت ياد كردن
چند روزي سفر بودم مهمون ولايت اقا صابر اينابعدم كه برگشتم مريض شدم تا همين الانم دارم سرفه ميزنم و واست تايپ ميكنم
خلاصه اصن جون نداشتم نقل بگيرم امروز بتونم يه مروري رو صفحات قبل بكنم ببينم چه خبر بوده
من چرا فكر ميكردم اراكي ؟
باشه اصن دیه نمیام ؛ خدافظ همگی
واگذارت میکنم به نوید
عاقا ما دیگه بریم ، کار پیش اومد ، همینطور پشتم صفحه بزارین تا بیام
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
همین الان یه دافیه اومد مغازه ... تا وسیلشو آماده کنم قشنگ داشت با آهنگ قر میداد
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
در حال حاضر 90 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 90 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
