جا داره یه سلامی هم بکنیم به
اونیکه تلگرام رو تازه نصب کرده و تو گروه ها پست تکراری میزاره و فک میکنه خیلی با نمکه .....
سلام عقب مونده
جا داره یه سلامی هم بکنیم به
اونیکه تلگرام رو تازه نصب کرده و تو گروه ها پست تکراری میزاره و فک میکنه خیلی با نمکه .....
سلام عقب مونده
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
همسایمون داره تو تراس سیگار میکشه....
دارم از فضووووولی میمیرم
نمیفهمم قبلشه یا بعدش.....؟؟
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
میدونید بعد برداشتن تحریما من چی فهمیدم؟؟
تو ایران فقط هندونه تحریم شده بود...!!!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
شانس اوردیم، جرثقیل توی تایلند نیفتاد...
وگرنه 90 درصد کشته ها و مجروحان ایرانی بودن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
ديدي بيسکويت ميزني تو چايي همش بايد حواست باشه وا نره
.
.
.
.
.
.
ساقه طلايي رو زدم
. ليوان ترک خورد
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
ندانستن عیب نیست، فضولی کردن عیب است!!!...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
قایم بکن در دفتر خیسم «فروغت » را
بگذار روی میز من، فیش حقوقت را!
حرفی بزن از عشق، مثل «فیلم هندی » ها!
که دوست دارم راستی! حتّی دروغت را
دست مرا ول کن میان «فصل سردی 1» که...
تا گم شوم شب ها خیابان شلوغت را
می میرم از فرط تو و هرگز نمی میرم!
تا بشنوم بعد از تصادف، جیغ بوقت را
دلخسته از مرز عمومی ها، خصوصی ها
ماشین گیجم بوق زد توی عروسی ها
این بوق ها آواز یک گنجشک ترسو بود
که عاشق او بود، روزی عاشق او بود
در جیب های خود فشردم دست سردش را
هرچند روی دست هایم ردّ چاقو بود!
سرد است و دستانِ همه در جیب ها مشتند 2
«قیصر! » کجایی که برادرهات را کشتند؟! 3
در من «چراغی» بود با رؤیای غولی که... 4
که گم شده انگار توی کیف پولی که...
از عشق دارم درد و از چشمان او غم را
قایم شدم در پشت «تو» فیش حقوقم را
چیزی ست در من گم شده، چیزی! نمی دانم
که رد شده آهسته از عرض خیابانم
چیزی که زیر هر پتو در حال هق هق بود
چیزی که در «ح جّال »، روی دار، عاشق بود!
بگذار پشت در، «دل » و «عرفان » شرقت را
پرداخت کن در بانک، قبض آب و برقت را!
دلخسته ام از اینهمه دیوار بی در که...
«ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور که»
دنیا تو را برد و به نفرت هاش عاشق کرد
این غول تنها گوشه ی قصر خودش دق کرد
غولی که آخر توی فصلی سرد خواهد مرد
یا از تو یا از شدّت سردرد خواهد مرد
«مسعودخان کیمیایی » خوب می داند:
که آخر قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد!
■
دلخسته ام از شهر نامردی و رندی ها
پایان خوبم باش! مثل «فیلم هندی » ها...
سید مهدی موسوی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
تو مرحله بعد حجاج ایرانی باید به مصاف زامبی ها برن واگه زنده بیان بیرون به غول مرحله اخر میرسن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
جوری باشیم که آخر بازی زندگی اگر هم باختیم چیزی از ارزشهامون کم نشه!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
بوس از تو و
جان از من،
بازار چنین خوش تر؟
عزیزم.
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
.Ehsan, eocn, erfan1373g, Hadi, Herzeleid, Milik, pirana, R A S O O L, tandis_m
در حال حاضر 101 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 101 مهمان ها)