نه این یه پیرمرد باحالی بود تعریف میکرد بچه بوده با پدرش و برادرش سفرنامه ناصرخسرو میگرفتن دستشون طبق اون میرفتن سفر!نوشته اصلی توسط Milad16+
خیلی هم به ما توصیه میکرد که این کارو بکنیم
یه کتاب شعر نو هم خودش نوشته بود اون موقع سر صف قرآن میخوندیم کتابشُ بهمون هدیه کرد
مگه هنوز بیمارستانی؟واسه چی بیدارت میکنن خب؟
زنده باشی گوگولی مگولیِ ددی
اوهوم
روزایِ زوج شیفتِ شب که عوض میشه یه پرستار هست به اسمِ خانومِ عنابستانی
حدودِ 40 سالشه صداش بسی ناجوانمردانه خشن و بلنده همین که میاد بخش رو میذاره رو سرش
منم که خوابم سبکه میپرم دیگه هم خوابم نمیبره
هیچوقت تجربه ی تالار اومدن با موبایل نداشتمسرعت من خوبه ولی سخته پست دادن تو فروم با مرورگر جملات هی عقب جلو میشن
باید انجمن رو تپتاک راه بیفته بشه راحت فعالیت کرد.
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کی مرخص میشی؟
اوهوم
روزایِ زوج شیفتِ شب که عوض میشه یه پرستار هست به اسمِ خانومِ عنابستانی
حدودِ 40 سالشه صداش بسی ناجوانمردانه خشن و بلنده همین که میاد بخش رو میذاره رو سرش
منم که خوابم سبکه میپرم دیگه هم خوابم نمیبره
عجب پرستار بی شعوریِ خباعتراض کن که این دیوث میادش صداشُ نکشه رو سرش
انشالله که هیچ وقت هم نداشته باشی، همیشه لپتاپ نزدیکی باشههیچوقت تجربه ی تالار اومدن با موبایل نداشتم
!?Who Cares؟!
اوهوم
روزایِ زوج شیفتِ شب که عوض میشه یه پرستار هست به اسمِ خانومِ عنابستانی
حدودِ 40 سالشه صداش بسی ناجوانمردانه خشن و بلنده همین که میاد بخش رو میذاره رو سرش
منم که خوابم سبکه میپرم دیگه هم خوابم نمیبره
اعتراض کن
بگو وقتی این میاد رو Silent بزارنش
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
لپتاپ من ناموسمِ همیشه هست گاهی پیش میاد نت نداشته باشم ولی لپتاپم هرگز ازم دور نمیشه
مرا چون آینه هرکس به کیش خویش پندارد
و الّا من چو مِی با مست و با هشیار یکرنگم
!?Who Cares؟!
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 106 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 106 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
