پیرمرد به حیاط آسایشگاه آمد و روبروی در نشست
به در خیره شد؛
ساعت ها فقط نگاه میکرد.
پسرش به او گفته بود ساعت 9 صبح برای دیدنش خواهد آمد...
دیگر از ظهر هم گذشته بود ولی پسر نیامد که نیامد
پرستار آمد و به پیرمرد گفت:
پدر جان از ظهر هم گذشته... پسرت دیگر نمی آید
پیرمرد با صدایی لرزان و خسته از پرستار پرسید:
دخترم ساعت چنده؟
دخترک گفت: یک و نیم
پیرمرد گفت :بده بکنیم!!!
آری پیرمرد بسی دیوث بود... و به تخمش هم نبود که پسرش نمی آید
پسر : ديگه خسته شدم ما بايد جدا بشيم
دختر : چراا!!؟
پسر: چون به چيزاي مسخره گير ميدي سارا
دختر : من كه سارا نيستم الهامم
پسر : بفرما، ديدي گفتم
چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی کاندیشی بدانم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و یاد منش آزاد کنید ...
با صدای محمد معتمدی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
این خانوم خودش با پای خودش میره بیمارستان آريا تهران دكتر متخصص گوارش بيمارستان، دكتر احمد صادقي تشخیص میده كه بايد ERCP لوزالمعده انجام بده منتها بعد از انجام ERCP با حالت تهوّع از اتاق مياد بيرون به گفته ي اطرافيانش همون لحظه حالش بد ميشه و بالا مياره فرداي اون روز تمام بدنش عفونت ميكنه ١٧روز توو بخش ccu و icu بستري ميشه و بعد از ١٧ روز متأسفانه فوت ميكنه! اين خانواده تمام اين مدت از اين آقاي دكتر نما فقط و فقط دروغ شنيدن كه حال مريضتون خوبه و خوب ترم ميشه اونم از ترس اينكه مبادا بفهمن با مريضشون چيكار كرده ولي بعد از فوت خانوادش با استفاده از آزمايش ها و اسكن هايي كه داشتن فهميدن كه آقاي دكتر وقتي كه داشته ERCP انجام ميداده كيسه صفرا طهال و لوزالمعده مريضو با ليزر دستگاه سوراخ كرده و اون عفونت ها هم ناشي از خروج سّم كيسه صفرا و طهالش بوده كه وارد خونش شده بوده :| فكر كن بيست و چند سال براي دخترت زحمت بكشي مهندسش كني كه فردا روزي ثمره شو ببيني و بهش افتخار كني آخرش دخترت به این جوونی و زیبایی با هزارتا ارزو به خاطر سهل انگاری و بی سوادی یک عده پزشک نما بره زیر خاک ،، خدا به خونوادش صبر بده ،، روحش شاد
در حال حاضر 56 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 56 مهمان ها)