صدات کردم که برگردی همه گفتن که دیوونه ست
آره دیوونه بودم که هنوز عکست تو این خونه ست
چراغ خونه خاموشه تموم شهر تاریکه
منو باش فکر میکردم ته قصه رمانتیکه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دهنت سرویس صابر
این چه فانتزی بود که نوشتی نقش از این بهتر نبود که به من بدی ؟؟
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
آیا میدانستید!؟
برای رفع تشنگی
باید آب خورد؟
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
بچه ها تا حال داشته باشم براتون از سایت بغلی کپی پیست میکنم حالشو ببرید
در حال حاضر 52 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 52 مهمان ها)