با چنتا از دخترای دانشگاه رفته بودیم بیرون یکیشون اینقدر خندید شاشید به خودش! میگه تو چقدر بانمکی، روش نشد بگه چقدر دلقکی
با چنتا از دخترای دانشگاه رفته بودیم بیرون یکیشون اینقدر خندید شاشید به خودش! میگه تو چقدر بانمکی، روش نشد بگه چقدر دلقکی
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
بابام گفت سرده کولر و خاموش کرد رفت تو پذیرایی پنکه رو روشن کرد جلوش نشست فک کنم منظورش این بود ما گرممون بشه وگرنه هیچ دلیل دیگهایی نداره
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
تست آواتار
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دمت گرم با این دست به قلمت پسر اون قسمت هایی از فیلم که همش خوراکی و خوردن داره مال من ، مخصوصا کباب ترش،واویشکا (اگه اسمشُ اشتباه نگفته باشم) و تُرشِ تره اصن هر چی غذای محلی گیلان هست مال من
مث بز دم در نشسته که چی!!!
خجالت نمیکشه :/
خدایی بیام اونجا غذای محلی ردیف کنی اصن خمیر نمیشی
بشناس اما فرار نکنیا من نمیکشمت حالا یه چیزی گفتم : ))
وقتی مهمون شدم به صرف غذای محلی دیگه خشونت چرا!!!
وای که جای دل تو سینت انگار که سنگ و سربه
بگو از کجا آوردی ، اون چشای مثل گربه
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
ایـن تـب و لـرزهـا تمـامـش بهـانـه اسـت
تـا شایـد لـحظـه ایدستـت را بـر پـیشانـی ام بـگـذاری ...
و حـس کنـم کـه مـالـک تمـام دنـیـا شـده ام !
در رفاقت تنها ؟
مادر برنده شد!
چون
<شیری>
که داد پس نگرفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 78 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 78 مهمان ها)