خراب این شعرمنوشته اصلی توسط Rasool24
خسته از عکسای یادگاریم
حتی از عکس خودم فراریم
خراب این شعرمخسته از عکسای یادگاریم
حتی از عکس خودم فراریم
ای غم و شادی من روح آبادی منخسته از عکسای یادگاریم
حتی از عکس خودم فراریم
روز برگشتن تو روز آزادی من
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو آلبوم جدید هم سه تا شعر از مولانا هستعاشق این شعرم
طبق گفته بهروز تا 3-4 ماه دیگه باید منتشر بشه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
ای غم و شادی من روح آبادی من
روز برگشتن تو روز آزادی من
خیلی دلم گیره خیلی گرفتـــــــــــارم
دوست داشتنت خوبه خیلی دوست دارم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
با این که کوه دردم با این که غم زیادهخیلی دلم گیره خیلی گرفتـــــــــــارم
دوست داشتنت خوبه خیلی دوست دارم
همین که با تو باشم از سرمم زیاده
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
عاشقتم
خرابتیم
يكي بايد دلش بحال خودم بسوزهالان کاملا مشخصه دلت واسم سوخت به خاطر این سوتی که دادم
من به نفع صابر ميرم كنار منو با اون در نندازتو رو جون خانم منشی نقل هارو نگاه کنید ! نامردا رو کم کنی راه انداختن
OMG
ای دل پاره پاره ام
با این که کوه دردم با این که غم زیاده
همین که با تو باشم از سرمم زیاده
دیدن اوست چاره ام
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
زنها رمضان مردها دی ماه
پشه اومده بود نشسته بود رو دستم...
خواستم بكشمش...
داد زد:
نزن من روزه ام فقط اومدم بو كنم !!
رسول سرویسم کردی با این شعرای چاوشی
در حال حاضر 88 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 88 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
