سلـام دوســتـانِ جـــان ♡ ♥
برادر جان با تمام غمگینی
تو تنها آرامش این شب سنگینی
یه آشنایی دارم تو حفاظت اطلاعات رشت گفت برو از بانک رسید پرداختتو بگیر همونو بده به من کافیه ، شمارشو هم بده به من جاشو میفهمم کجاست ، قراره قانونی حقمو پس بگیرم ، فردا هم یکی دیگه رو میارم کارمو ردیف کنه.
چرا پاش بیفته خیلی خطرناک میشه ، من دیدم
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
امشب شب جمعه ست،جمعه!... و تو غمگینی
من در کنــــــارت هستــــم و من را نمــــی بینی
هـــی عکسها دور سرت در گریــــه می گردند
«آهنگران» ، «چمران» ، «جهان آرا» و «آوینی»
یادت میاید: « قرمه سبزی دوست دارم با... »
از انعکـــاس عکس گنگت داخل سینـــی
« احمد» پدر را اشتباهی محض می داند
خط می زند« زهرا» مرا از دفتر دینــی!
تو مثل سابق پیش من در چادری گلدار
با آن دهان و چشم و ابرو و لب و بینی
در رکعت سوّم بـــه شک افتاده ای انگار
و پشت شیشه می زند باران سنگینی!
دارند می پوسند با تو ، با زمان ، با عشق
بر روی میــــز کار من گلهــــای تـزئینــــی
از من چـــه مانده جـــز دو تا تصویر بر دیوار
یک رادیو ، یک خاطره ، یک فرش ماشینی
شـبها میان سجـده می آیی به آغوشم
امـــّا نمی فهمد تو را این شهر پایـیـنی!
تا صبـــح گریــــه می کنم در عطر موهایت
سر را که بالا می کنی من را نمی بینی...
مهدی موسوی...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
به قول شاملو اگر چیزی رو میخواهید پنهان کنید لای کتاب بگذارید این ملت کتاب نمیخوانند
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
پروردگارا ؛ با ما در روز جزا چنان رفتارنما
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
که قوه قضائیه با دزدها و اختلاس کننده ها رفتار کرد
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
بعد از حضور بازیکنان تیم ملی امریکا در سفره خونه و کشیدن قلیون و بعدش هم باخت به تیم ایران
پیام مربی تیم والیبال آمریکا به اعضای تیم لهستان
.
.
.
.
.
.
.
.
دوسیب آلبالو نکشین سنگینه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
شیخ صاحب دلى،براى اقامه نماز به مسجدى رفت . نمازگزاران ، همه او را شناختند؛ پس ، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گويد . پذيرفت .نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست . بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.
آن گاه خطاب به جماعت گفت : مردم !هر كس از شما كه مى داند امروز تا شب خواهد زيست و نخواهد مرد، برخيزد! كسى برنخاست . گفت : حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است ، برخيزد! باز كسى برنخاست .
گفت :حالا کی مــ.مه میخواد بخوره؟ ،اینبار همه ایستادند گفت: شگفتا از شما مردمخارکــ.سهكه به ماندن اطمينان نداريد؛ براى رفتن نيز آماده نيستيد! ولی همیشه برای مــ.مه آماده اید ،بیایید تخــ.مای منو بخوریدجاکــ.شا....
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
شهــــــــــامـــــت می خواهد
دوست داشتن کسی که
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
:
اصلا نمیده
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 44 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 44 مهمان ها)