صفحه 977 از 3874 نخستنخست ... 4778779279679759769779789799871027107714771977 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 9,761 به 9,770 از 38738

موضوع: ××× بـــــا جــنبـه هـــا ×××

  1. #9761
    penhold
    Guest
    خیلی نامردین
    هندونه رو میشه دید و تحمل کرد
    شربت آلبالو رو چیکار کنم

  2. کاربر مقابل از penhold عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #9762
    Hadi0021
    Guest
    نقل قول نوشته اصلی توسط penhold نمایش پست ها
    خیلی نامردین
    هندونه رو میشه دید و تحمل کرد
    شربت آلبالو رو چیکار کنم
    4 ساعت صبر کن

  4. کاربر مقابل از Hadi0021 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #9763
    penhold
    Guest
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hadi نمایش پست ها
    4 ساعت صبر کن
    وقتی شربت آلبالو رو دیدم تشنگیم بیشتر شد

  6. کاربر مقابل از penhold عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #9764
    penhold
    Guest
    خوبه صابر خیالش راحت شد که دیگه تبعیدی اینجا نداره
    منم که مثه جزامی ها شدم اینجا

  8. کاربر مقابل از penhold عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #9765
    Hadi0021
    Guest
    نقل قول نوشته اصلی توسط special نمایش پست ها
    رک بگم نکردی توش پرید
    اگه کرده بودی توش الان وابسته شده بودن بهت نمیپرید
    گفتی صحنه یاد یه چیز افتادم....همین عید امسال اومدم اونورا یه روز رفتیم صحنه فکر کنم 9 فروردین بود بعد من طبق عادتم یه تیکه انداختم به 2 نفر که پیاده بودن داشتن میخندیدن طرفای همون دربند صحنه آقا نگو یه دفعه یه ماشین افتاد دنبالمون اصلا یه وضعی بعد دیدم ماشین پلیسه اومد گیر داد چرا مزاحم دختر مردم شدی حالا ما مزاحمت چیه یه کلمه فقط حرف زدم باهاش گفت نباید حرف میزدی از این خزعبلات خلاصه این دوستم درستش کرد گفت بابا این مسافره اولین بارشه اومده کرمانشاه فکر کرده اینجا شبیه تهرانه اینا تا بالاخره جمع شد ولمون کرد بریم...

    نه بابا امتحانشون کرده بودم صد بار اینا اهل این برنامه ها نبودن هر کدوم فک کنم 2 سال باهام بودن البته نه همزمان با دوتاشون باشم

    از این اواخر گیر داده بود بیا خواستگاریم و من تورو میخوام و ازین حرفا منم گفتم صبر کن خواستگار بچه پولدار از همون صحنه براش پیداشد اومد کرمانشاه بم گفت

    هر چقدر بخوای صبر میکنم باباش نزاشت دوتا داداش داشت حروم زاده ها زیر پاش نشستن ازدواج کرد و رفت

    البته زیادم موقعیت نداشت بیاد بیرون همدیگرو ببینیم منم چند بار رفتم صحنه میگفت نمیشه اینجا همه همدیگرو میشناسن

    یه بار دیگه ام با یه پیرمرد عملی لاشی دعوا کردم محرم پارسال بود تو همون صحنه آخه بگو به تو چه پیرمرد خرفت

    ------------------------------------------------------

  10. کاربر مقابل از Hadi0021 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #9766
    Hadi0021
    Guest
    نقل قول نوشته اصلی توسط penhold نمایش پست ها
    خوبه صابر خیالش راحت شد که دیگه تبعیدی اینجا نداره
    منم که مثه جزامی ها شدم اینجا
    جزامی چیه ....خیلی هم از خداشونم باشه تو اینجا باشی

  12. کاربر مقابل از Hadi0021 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #9767
    Hadi0021
    Guest
    نقل قول نوشته اصلی توسط special نمایش پست ها
    رک بگم نکردی توش پرید
    اگه کرده بودی توش الان وابسته شده بودن بهت نمیپرید
    گفتی صحنه یاد یه چیز افتادم....همین عید امسال اومدم اونورا یه روز رفتیم صحنه فکر کنم 9 فروردین بود بعد من طبق عادتم یه تیکه انداختم به 2 نفر که پیاده بودن داشتن میخندیدن طرفای همون دربند صحنه آقا نگو یه دفعه یه ماشین افتاد دنبالمون اصلا یه وضعی بعد دیدم ماشین پلیسه اومد گیر داد چرا مزاحم دختر مردم شدی حالا ما مزاحمت چیه یه کلمه فقط حرف زدم باهاش گفت نباید حرف میزدی از این خزعبلات خلاصه این دوستم درستش کرد گفت بابا این مسافره اولین بارشه اومده کرمانشاه فکر کرده اینجا شبیه تهرانه اینا تا بالاخره جمع شد ولمون کرد بریم...
    شهرستان نمیشه به کسی حرف زد یا ازین کارا کرد تعصب دارن مخصوصا صحنه

  14. کاربر مقابل از Hadi0021 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #9768
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    تو قلب من یه امپراطوره
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  16. کاربر مقابل از R A S O O L عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #9769
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    15,317
    تشکر
    157
    تشکر شده : 6,647
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hadi نمایش پست ها

    نه بابا امتحانشون کرده بودم صد بار اینا اهل این برنامه ها نبودن هر کدوم فک کنم 2 سال باهام بودن البته نه همزمان با دوتاشون باشم

    از این اواخر گیر داده بود بیا خواستگاریم و من تورو میخوام و ازین حرفا منم گفتم صبر کن خواستگار بچه پولدار از همون صحنه براش پیداشد اومد کرمانشاه بم گفت

    هر چقدر بخوای صبر میکنم باباش نزاشت دوتا داداش داشت حروم زاده ها زیر پاش نشستن ازدواج کرد و رفت

    البته زیادم موقعیت نداشت بیاد بیرون همدیگرو ببینیم منم چند بار رفتم صحنه میگفت نمیشه اینجا همه همدیگرو میشناسن

    یه بار دیگه ام با یه پیرمرد عملی لاشی دعوا کردم محرم پارسال بود تو همون صحنه آخه بگو به تو چه پیرمرد خرفت

    ------------------------------------------------------
    پول همیشه حرف اول میزنه
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hadi نمایش پست ها
    شهرستان نمیشه به کسی حرف زد یا ازین کارا کرد تعصب دارن مخصوصا صحنه
    آره خیلی بی خوده اینطوری

  18. کاربر مقابل از special عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #9770
    فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    7,926
    تشکر
    42,310
    تشکر شده : 16,971
    نقل قول نوشته اصلی توسط special نمایش پست ها
    آقای اسپیشال عزیز تو نمیگی من اینا رو میبینم راس میکنم؟؟؟؟

  20. 3 کاربر مقابل از mojtaba00222 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 977 از 3874 نخستنخست ... 4778779279679759769779789799871027107714771977 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 229 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 229 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •