خیلی نامردین
هندونه رو میشه دید و تحمل کرد
شربت آلبالو رو چیکار کنم
نه بابا امتحانشون کرده بودم صد بار اینا اهل این برنامه ها نبودن هر کدوم فک کنم 2 سال باهام بودن البته نه همزمان با دوتاشون باشم
از این اواخر گیر داده بود بیا خواستگاریم و من تورو میخوام و ازین حرفا منم گفتم صبر کن خواستگار بچه پولدار از همون صحنه براش پیداشد اومد کرمانشاه بم گفت
هر چقدر بخوای صبر میکنم باباش نزاشت دوتا داداش داشت حروم زاده ها زیر پاش نشستن ازدواج کرد و رفت
البته زیادم موقعیت نداشت بیاد بیرون همدیگرو ببینیم منم چند بار رفتم صحنه میگفت نمیشه اینجا همه همدیگرو میشناسن
یه بار دیگه ام با یه پیرمرد عملی لاشی دعوا کردم محرم پارسال بود تو همون صحنه آخه بگو به تو چه پیرمرد خرفت
------------------------------------------------------
تو قلب من یه امپراطوره
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 229 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 229 مهمان ها)