والا جونم واست بگه یه خط مینوشتم یه مشتری میومد تو مغازه کل رشته کلام از دستم در میرفت ، دیگه به بزرگواری خودت ببخش ...نوشته اصلی توسط Peyman
استارت داستانت خوب بود ولی از یه جایی به بعد خسته شدی ...
یه نکته اینکه من برای بابام عکاسی تبلیغات نمیکنم چه برسه به این ایکبیری
بقیه نکته ها رو بیخیال ولی یه سوال ، تو از کجا میدونی هیکلشون شبیه توپ گرده ؟؟؟ ماشاا... آمار همه ی بچه ها رو داریااااا
نکته ی دیگه اینکه مگه این عزیزان کولر هستن که محفل رو سرد کنن ؟؟؟ معمولا گرم میکنن ولی باید یه اشکال فنی داشته باشن ... شایدم اسپلیت تشریف دارن که هم گرم میکنن و هم سرد ....
و من ا... توفیق
تعداد شخصیت ها هم که زیاد بود دیگه مجبور بودم همه رو جا بدم ...
بالاخره فانتزی من هستش ، تو در فانتزی من هر کاری میتونی بکنی
مگه عازاده نگفت هیکل من توپ هستش؟ خو توپ هم که گرد هستش دیگه ، لابد هیکلشون گرده دیگه به همین سادگی
تا حالا نشنیدی عجب مجلس یخی بود عایا؟
در کل من دوس دارم جای واژه ها رو عوض بکنم تا جذاب تر بشه ، مثلن سینه چاک رو گفتم چاک سینه ، یا کمال میل رو گفتم به همراه کمال میل ، یا دو تا فوش بد رو گفتم فوش خوب و ...
دیگه ببخش دیگه جای واژها ها رو عوض میکنم که از حالت تکراریش در بیاد
اشعار مولانا انقدر تفسیر نداشت
فدا بشم منیعنی مغزتُ ***کل آنتوان دوسنت اگزوپری رو خوابوندی با این داستان پردازی فانتزی ـت
دیگه به کم و کاستی هاش ببخش
ما مخلصتیم رفیق ؛ واقعا خسته نباشی ، شبت آروم
خسته شدم باووو ، این مسافرا خسته میکنن عادمويعني همتون الان مرقدين؟
من رو با شیخ شورت دزد در نندازید
عمه نوید تو حلق شیخ
بعدم نامردی هایی که مینا سر خودت اورده رو با فانتزیات سر من در نیار
برو اولین شب جومعتو با عمه نوید بگذرون باوووو
ایشالله از این نامردیا قسمت همتون بشه
بخند دادا ، سخت بگیری سخت تر میگذره
