دختری به نام منشی برنامه ی هرشب سینما باران
دختری به نام منشی برنامه ی هرشب سینما باران
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
وقتی که شاخه گلی واسه ی عزیزی میبرم
تو میای درنظرم
وقتی از پیچ و خم خاطره هامون میگذرم
تو میای درنظرم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حبسم هنوز توی خودم، این اتاق دود
تنها برای گریه بغل خواستم... نبود!
فاطمه اختصاری
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
.Ehsan., 8813222, azade, erfan1373g, fullman, iwarjo, marshall, MaSiHa, mdm123, Milik, mojtaba00222, pirana, R A S O O L, tandis_m
کل این هستی بر اساس عشق و عاشقی برنامه ریزی شده چه برسه به بقیه موارد ...
اگه مریضی قلبی داری نبین ...جدی میگم ..
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
صابر لینکی که گذاشتم دانلود کردی ؟
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شب که از راه میرسه
غربتم باهاش میاد
توی کوچه های شب
باز صدای پاش میاد
من غم های کهنه مو برمیدارم
که توی میخونه ها جابزارم
میبینم یکی میاد از میخونه
زیر لب مستونه آواز میخونه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 180 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 180 مهمان ها)