تا دو سال پیش فقط یه معروف داشتیم الان همه بازیکنامون معروفن
تا دو سال پیش فقط یه معروف داشتیم الان همه بازیکنامون معروفن
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
دفتر دوشنبه های بی کسی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
داییم تازه نامزد کرده بعد خانواده خانمش اینا خیلی پولدارو باکلاسن
/
چند روز پیش خواهر خانمش/ داییم و مادر بزرگم اینارو دعوت کرده بود رستوران برای صرف شام
مادر بزرگم مریض بود نمی تونست بره بابا بزرگمم ک کلا حال نمی کنه با این سوسول بازی ها
بعد داییم اومد از من خواهش کرد ک باهاش برم ...
گفتم خو از داداشات ببر
گفت نه اونا خز بازی در میارن عابروم میره.... باز تو با کلاسی تیپت به روزه
خلاصه تیپ زدیم و با داییم رفتیم واسه شام
داییم کلی تو راه داشت بهم می گفت ک چیجوری غذا بخورم
مثلا اگه کباب اوردن کباب رو یه تیکه بزن سر چنگال یکم مکس کن بعد بذار دهنت با دسمال دوره لبتو پاک کن
نوشابه اگه اوردن تو همون قوطیش نخور بریز تو لیوان :|
خلاصه داشتکــ.ونهخودشو پاره می کرد :))) (3سال از خودم کوچیکتره)
رسیدیم رستوران / سر میز شام / 6 نفر بودیم
من +داییم + خانمش +خواهر خانمش + باجناقش + خواهر باجناقش
(خواهر باجناقش عجب چیزی بود ولی حیف ک خیلی فیسو بود )
خلاصه غذارو اوردن
اووووووووف چه غذاهاییی
اولین بار بود اون همه غذا یه جا می دیدم :))))
دایی لاشــ.یم در گوشم گفت جوون هر کی دوس داری زیاد نخور ٔابروم میره بعد اینجا میبرمت خودم رستوران :|
اخه من یکم دیر سیر میشم :|
خلاصه شروع کردیم به خوردن
همون اول کاری خانم داییم گفت اقا صابر براتون نوشابه بریزم ؟؟
گفتم مرسی بریزین
همین ک نوشابه رو خوردم سک سکم گرفت
هر سک سکیه ای ک می زدم داییم بچاره سرخ میشد
خلاصه یکم ماهی گذاشتم تو بشقاب
اول خواستم با نون بخورم
داییم اشاره کرد ک با چنگال خالی خالی بخور :| خو اخه ادم سیر نمیشه ک خالی خالی
خلاصه داشتم خالی می خورم ک یهو احساس کردم یه چیزی فرو رفت تو گلوم
ماهی رو با تیغش قورت داده بودم
مجبور شدم هر چی تو گلوم و شیکمم بود بالا بیارم رو میز شام
همه عابرو داری کردن گفتن چیزی نیست الان می گیم بیان تمیز کنن ولی این خواهر باجناق داییمجــ.ندهخانم گفت اه حالم بهم خورد
گذاشت رفت توالت
داییم هم ک همون لحظه صحنه رو ترک کرد :| خو چیکار می کردم :|
تیغ ماهی بره تو گلوم ؟؟؟
خلاصه کاری ندارم داییم تا خوده خونه گریه کرد ک عابروم رفت بد بخت شدم
همه اینارو گفتم ک فقط یه نتیجه اخلاقی بگیریم : ادم باید با هم سطح خودش وصلت کنه
اگه این اتفاق تو فامیلای خودمون می افتاد نه تنها به راحتی تف می کردم بیرون ماهی رو بلکه بعد تف کردن تیغش رو پیدا می کردم دوباره ماهی رو می خوردم :)))
آخه میدونین ماهی خیلی دوس دارم :))
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
.Ehsan., abolfazl, erfan1373g, marshall, MaSiHa, MAVI, mdm123, Milik, mojtaba00222, Ms-dj, pepero, pirana, R A S O O L, sadegh1, tandis_m
بریم آخرین امتحانمونم بدیم و بیایم
عه راستی سره صوبه
به نام خدا
آغاز می کنیم یه روز قشنگ دیگه رو کنار دوستای خوب
امروز تو یه نشریه خوندم:
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﭻ ﺩﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻒ ﭘﺎﺳﺖ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﻡ،ﺍﻭﻟﺶ ﻭﺿﻮﻡ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪ ،ﺑﻌﺪ ﺧﺸﺘﮑﻢ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ،ﺑﻌﺪ
ﮐﻤﺮﻡ ﺭﮒ ﺑﻪ ﺭﮒ ﺷﺪ !!!!
ﺍﻻﻧﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺷوﺮﺗـــ*ﻤﻮ ﻣﯿدوزم
ﺧﯿﺮ نبينين ايشاالله
دیدم همه رقمه دارن کونــ*تون میزارن هیچکس هیچ عکس العملی نشون نمیده.....
.
.
.
ما هم یه لاپــ*ایی کردیم دیگه... (رییس بانک ملی)
در حال حاضر 63 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 63 مهمان ها)