چند روزی هست که بالا اومده ولی آرشیوش نصفه نیمه شده ، مثل قبل هم آپدیت نمیکنن ...
سه روز دیگه جوابتو میدم
دهنت سرویس میلاد
خدای خشم و قتل و فتوا ...
دمت گرم خوب کاری میکنی ، زود به زود یادآوری کن جالبه بعضی اَ این خاطره ها
دو سه روز طول کشید تا رامت کردیم ، رم کرده بودی یه ضرب یورتمه میرفتی
ما هم که همینطوری پشم دیگه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
عقاب عاشق خانه! بدون پر برگشت
غریب رفت، غریبانه تر پدر برگشت
رسید و دستش را، روي زنگ خانه گذاشت
طلوع كرد دوباره ستاره ای كه نداشت!
دويد مادر و در چشمهای او نِگریست
ـ «سلام...» بعد درآن بازوان خسته گريست
كه تشنه است كویري كه در تنش دارد
كه هفت سال و دو ماه است كه عطش دارد
ـ « کدام سِحر، کدامین خزان اسيرت كرد
کدام برف به مویت نشست و پیرت كرد
كه هفت سال غـم انگيز بي صـدا بـودي
چقدر خواندمت اما... بگو كجا بـودي؟!
همينكه چشم گشودم به... مرد خانه نبود
رسيـد نامه ات اما... نه! عاشقانه نبود
حديث غمـزه ي لیلا و مرگ مجنون بود
رسيد نامه ات اما وصيّـت خون بود
نگاه كن پسـرت را كه شكل درد شده
كه هفت سال شكستهست تا كه مرد شده!
كه رفت شوكت خورشيد و سايهها ماندند
تـو كـوچ كردي و با مـا كنايـه ها ماندند
كه هيچ حرف جديـدي به غير غم نزديم
فقط كنـايه شنيديـم و ـآه! ـ دم نزديم
نمـرده بـودي و پـر مـي زدنـد كركس ها
بـه خواستـگاري مـن آمـدنـد نـاكس ها!
شكنجـه ديـدي و اينجـا از عافيت گفتند
نمـرده بـودي و صـد بـار تسليـت گفتند
تمـام شهـر گرفتـار تـرس و بيـم شدنـد
تو زنده بودي و اين بچه ها يتيم شدنـد
هـر آنكه مـاند گرفتـار واژه ي «خود» شـد
تو رفتي از برِ ما و هر آنچه مي شد، شد!!
بـه بـاد طعـنـه گرفتنـد كـار مَردَم را
سكوت كردم و خوردم صداي دردم را
منـي كـه مـونـس رنـج دقـايقـت بـودم
سكوت كردم وماندم... كه عاشقت بودم!!»
نگاه كردم و ديدم پدر سرش خـم بـود
نه! غم نداشت، پدر واقعاً خود غم بود!!
پدر شكستـن ابري ميـان هـق هـق بــود
پدر اگرچـه غريبه، هنـوز عـاشـق بــود...
سید مهدی موسوی
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
فشار سر به زمین از فشار بی خوابی
صدای جیغ تو در پس زمینه ی آبی
فشار سر به تو و خاطرات بدبختم
فشار می دهدم شب، چقدر سرسختم
صدای جیغ تو و خون و بوی اشک و گاز
فشار سر به زمین زیر چکمه ی سرباز
فشار دادن ماشه میان ابروها
فشار خون وسط سر فرار ترسوها
فشار دادن دستی میان دستی سرد
تمام شب کسی اسم مرا صدا می کرد
فشار بغض میان گلوی جر خورده
صدای جیغ تو در گوش آدمی مرده
فشار زندگی و زخم ها و رد هایش
فشار قبر به تنهایی جسد هایش
فشار مشت به دیوار و خوردن ِ فریاد
صدای جیغ تو در زوزه های وحشی باد
فشار سر به زمین در فشار رگ به عصب
فشار دکمه ی برگشت زندگی به عقب
به باز کردن یک پنجره به سمت نور
دوباره پا شدن ِ دسته جمعی از ته گور
فشار دادن دستی میان دستی داغ
صدای خنده ی ما توی خانه توی اتاق
صدای آرامش، حرکت منظم نبض
به روز خوب تری توی پس زمینه ی سبز
فاطمه اختصاری
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
من و مامانم ديرو صُب سر کلاس رفتن با همديگه دعوا کرديم، قهر کردم رفتم خوابيدم تا شب، غذا هم نخوردم کل روز
به نظرتون آلبوم جديدم سبکش هِوی متال باشه يا داب استپ؟
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
دیشب خواب دیدم جان اسنو تو بهشت بود با یه لباس سفید همشم خنده میکرد و خیلی خوشحال بود.
جاش راحته خیالتون راحت باشه .
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
احمدی نژاد اگه سرخپوست میشد اسمشو میذاشتن ایستاده با افتابه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 126 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 126 مهمان ها)