منم ندیدم ، ولی مث اینکه یه دختر و پسری بودن که دختره میگه تو دوسم نداری ، پسره میگه میخوای ثابت کنم چقدر دوست دارم از پنجره یا بالکن حالا نمیدونم کدوم یکی بپرم پایین ، مث اینکه پسره واقعا میپره پاییننوشته اصلی توسط Rasool24
قضیه ی ماه عسل دیشب چی بوده ؟؟از وقتی بیدار شدم دارم در موردش جوک میخونم
یه چی تو همین مایه ها باید باشه
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
راننده تاکسي و اختلاس 3000 ميلياردي
عصر ايران به نقل از يکي از کاربران خود نوشت:
اين اتفاق براي ما رخ دادراننده خط بي‌توجه به صف مسافران که منتظر ماشين بودند،کنار خيابون داد مي‌زد: «دربـــــــــــــــــست».نگاه معني‌دار و اعتراض‌هاي گاه و بي‌گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو.
به‌خاطر همين من و يک خانم و دو آقاي ديگه با همديگه
ماشين رو با کرايه 8000 تومن دربست گرفتيم که براي هر مسافر نفري 2000 تومن مي‌افتاد، درحالي که کرايه خط فقط 550 تومن بود.به هر ترتيب سوار تاکسي شديم و راننده شروع کرد
از مشکلات ماشين و گير‌نيومدن لاستيک و بنزين آزاد زدن صحبت کردن و ...کنار راننده مرد جواني نشسته بود که انگار از خيس‌شدن زير بارون دل‌خوشي نداشت.وقتي سخنراني راننده درباره مشکلات بنيادي مملکت شروع شد خيلي سريع خودش رو وارد بحث کرد که:
بهتره ادامه بحث رو به صورت يه گفت‌وگوي دو طرفه دنبال کنيم.راننده تاکسي: برادر خانمم يه وام 6 ميليون تومني مي‌خواست بگيره مجبور شد ماشينش رو بذاره به عنوان وثيقه.
بنده خدا الان خورده به مشکل. دارند ماشينش رو مصادره مي‌کنند.
يه عده دزد دارند ميليارد ميليارد اختلاس مي‌کنند کسي هم خبردار نميشه
اون وقت اين جوون رو ببين چجوري سر مي‌دوونند!مسافر: نوش جونش!راننده: (نگاه متعجب) نوش جون کي؟مسافر: نوش جون کسي که 30000 ميلياردتومن خورده!راننده: (با لحن عصبي آميخته به تمسخر):نکنه اون بابا فاميل شما بوده؟مسافر: نه! فاميل من نبوده اما يکي بوده مثل همين مردم. مثل شما!مگه اين يارو از مريخ اومده اختلاس کرده؟ يا اون مدير بانک از اورانوس به رياست رسيده بوده؟راننده: نه آقا جان اونا از ما بهترون‌اند!من براي يک جفت لاستيک بايد 4 روز برم تعاوني
اون وقت اون 3000 ميليارد تومن رو مي‌خوره يه آبم روش!مسافر: خب آقا جان راضي نيستي نخر!راننده: (با صداي بلند) چرا نامربوط ميگي مرد حسابي؟ مجبورم بخرم !لاستيک نخرم پس چجوري با ماشين کار کنم ؟مسافر: وقتي شما که دستت به هيچ جا بند نيست و يه راننده عادي هستي، وقتي مي‌بيني بارندگي شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقص، مياي ماشيني که بايد تو خط کار کنه رو دربست مي‌کني ...راننده پريد وسط حرف طرف که:
آقا راضي نبودي سوار نمي‌شدي!مسافر: (با خونسردي) مي‌بيني؟ من الان دقيقاً حال تو رو دارم. وقتي داشتي لاستيک ماشين مي‌خريد!
مرد حسابي فکر کردي ما که الان سوار ماشين تو شديم و ? برابر کرايه رو داريم مي‌ديم راضي هستيم؟
ما هم مجبوريم سوارشيم!
وقتي تو به عنوان يه شهروند عادي اينجوري سواستفاده مي‌کني، از مدير يه بانک که ميلياردها تومن سرمايه زير دستشه چه انتظاري داري؟
اون هم يکي مثل تو در مقياس بالاتر.راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...مسافر که حالا کاملاً دست بالا رو داشت با خونسردي ادامه داد:
دزدي، دزديه ... البته منظورم با شما نيستا،
ولي خداوکيلي چنددرصد از مردم ما اون کاري که بهشون سپرده شده رو خوب انجام ميدن؟
که انتظار دارند يه مدير بانک کارش رو خوب انجام بده؟
منتهي وقتي اونا وجدان کاري ندارند کسي بويي نميبره، اما گندکاري يه مدير بانک رو همه مي‌فهمند!
برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدير بانک جرات همچين خلافي رو نداشته باشه.
اينجور موقع ها معلوم ميشه اگه ما هم آب گيرمون بياد شناگر ماهري هستيم!راننده که گوشاش تو اون هواي سرد از شدت خجالت حسابي سرخ شده بود گفت:
چي به گم والا!من اولين نفري بودم که تو مسير بايد پياده مي‌شدم
و طبيعتاً طبق قرار اجباري با راننده بايد 2000 تومن کرايه مي‌دادم.
وقتي خواستم پياده شم يه اسکناس 2000 تومني به راننده دادم.راننده گفت 50 تومني داريد؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کيفم و يه سکه 50 تومني به راننده دادم.
راننده هم يک اسکناس 1000 تومني و يک اسکناس 500 تومني بهم برگردوند و گفت: به سلامت!همونطور که با نگاهم تاکسي رو که تو هواي باروني مه‌آلود حرکت مي‌کرد رو دنبال مي‌کردم
چترم رو باز کردم و پولا رو تو کيفم گذاشتم ...
آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر مي‌کردم:يعني من هم بايد خودم رو اصلاح کنم ؟!! اينکه همه ما در ذهن خود ايستاده ايم تا ديگران اصلاح شوند يا شايد قهرماني بيايد و همه را اصلاح نمايد!
اين است حال و روز ما خفتگان، تا کي بيايد که بيدار شويم....
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
تلویزیون نظﺮ ﺳﻨﺠﯽ گذاشتن،
ﮐﺪﻭﻡ ﺳﻮﻏﺎﺗﯽ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
این رفیقمون پیامک زده: ال ای دی از بانه!!!...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
کسی شماره ی گینس رو داره
...
.
همسایه بالاییمون هنوز مشغوله
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
اصن معلومه دیگه کمبود مهمان دارن !منم ندیدم ، ولی مث اینکه یه دختر و پسری بودن که دختره میگه تو دوسم نداری ، پسره میگه میخوای ثابت کنم چقدر دوست دارم از پنجره یا بالکن حالا نمیدونم کدوم یکی بپرم پایین ، مث اینکه پسره واقعا میپره پایین
یه چی تو همین مایه ها باید باشه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
نمیخواستم بگم ولی میگم ، من دیشب به احسان علیخانی زنگ زدم جریانتو بهش گفتم ، گفتم رسولو بیارین تو برنامتون ، گفت این داستانو بگیم مردم از خنده غش میکنن روزه هاشون باطل میشه ، گفت تو یه فرصت مناسب تری حتما دعوتش میکنیم دوره همی بخندیماصن معلومه دیگه کمبود مهمان دارن !
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
ﺧﺪاﯾﺎ !!
.
.
.
.
.
.
.
.
ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺯﯾﺮ هوا رو ﮐﻢ ﮐﻦ ﻣﻠﺖ ﺗﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ..
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
خدا ازت نگذره صابر که رویای کودکیمو خراب کردی من طرفدار اون سیبیل خوشگله شده بودمنمیخواستم بگم ولی میگم ، من دیشب به احسان علیخانی زنگ زدم جریانتو بهش گفتم ، گفتم رسولو بیارین تو برنامتون ، گفت این داستانو بگیم مردم از خنده غش میکنن روزه هاشون باطل میشه ، گفت تو یه فرصت مناسب تری حتما دعوتش میکنیم دوره همی بخندیم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
خدا ازت نگذره صابر که رویای کودکیمو خراب کردی من طرفدار اون سیبیل خوشگله شده بودم
سیبیل
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
صابر راستی سیندرلا رو دانلود کردی ؟؟ ازت نمیگذرم اگه دانلودش نکنی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 18 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 18 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
