مرگ پایان رویایی مثلا زیبایی ست که تو فکرم دارمنوشته اصلی توسط Rasool24
مرگ پایان رویایی مثلا زیبایی ست که تو فکرم دارم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من تو دود غرق شدم عزیزبیا دوتا دود بدم روشن شی داداشی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو حق نداری بگی که دیگه دوسم نداری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دست مرا مشغله ی نیست
خو چرا می خوای پایانش بدی ؟؟ تلاش کن که بهش برسی !
بعضی زندگی هارو که می بینم حسرت میخورم ولی چاره چیه ؟ واقعیت رو باید پذیرفت ! طرف 2 سال از من کوچیکتره نصف سواد منم نداره کیا اپتیما سوار میشه بیام غصه بخورم ؟؟ یا همین به تلنگری واسه تلاشم بشه واسه آیندم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
تو دیگه کی هستی ؟
دارم برات حالا که اینجوری شد
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
خسته ام از روزای غمگین بدون اتفاق
ویرایش توسط Milik : 07-07-2015 در ساعت 11:38 PM
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دارم فکر میکنم که تو مشکل روانی پیدا کردی........ چه مرگته خب ؟
مگه فقط تو مشکل داری شاید منو میشناختی میگفتی پس من از تو بهترم
تا خودت نخوای اتفاقی نمیوفته
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
تا تب میکنی میمیرم برات ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 45 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 45 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
