ویرایش توسط R A S O O L : 07-15-2015 در ساعت 11:51 AM
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم ؟
همه حرفا که آخه گفتنی نیست
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
چه سخته تو تنهایی شرمنده میشیم
ماها قهرمانیم و بازنده میشیم
مثل عصر پاییزی رنگ و رومون
واسه خیلی ها خاطرس آرزومون
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
امروز استقلالیا یه جوری سرشون رو میگیرن بالا راه میرن که انگار حالا که توافق شده دیگه سولاخ نیستن
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
يك داستان شش كلمه اي از آليستر دانيل به نام " اندوه " كه بهترين داستان خيلي كوتاه جهان شده است :
هيچ حواسم نبود
دو فنجان ريختم...
هر كه در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه ي كوه تحمل دارند...
مژگان عباسلو
دوستان با اجازتون ما هم قاطی بازی
رخصت...
در حال حاضر 252 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 252 مهمان ها)