والله که شهر بیتو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
قول میدم کارمند خوبی باشم برات فقط منو نفرست پیش شیرزاد
برای استاد: تو گل بندری آره آره والا
خصوصی بفرست قول میدم انتظار عمومی نکنم
خوبه که... ریش سپید مجلس میشی... همه بهت احترام میذارن... جلوت خم و راست میشن
هَنوز مُنتَظِری بیاد و یارِ تو شه
بَهارِ تو مُرده دِلِت چِقَدر خوشه
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 113 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 113 مهمان ها)