اون زمان هم پخته بودمنوشته اصلی توسط Rasool24
کسی که از دختر بازی گذشت از پُل گذشت
اون زمان هم پخته بودم
هیچکی مثل موسیقی آدم رو درک نمیکنه..هیچکی
تو هم همش به فکر ِ اون دودولتیگذاشتی ساعت 12 شب اومده داره از فواید ازدواج میکنی
اگه اراک بودید هر شب میبردمتون یکی رو میزدید زمین
عروس خانم چایی آورد زدم تو حالش گفتم من چایی نمیخورم اگه هست قهوه بدون شیر و شکر برام بیارباید تو رو به کنیزی قبول میکردن
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اتفاقا اصلا تو این فازا نیستمتو هم همش به فکر ِ اون دودولتی
من بارها اعلام کردم که همجنس گرا هستم
کاریه که از دستم برمیاد دیگه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نگران نباش به وقتش به جنس مقابل هم گرایش پیدا میکنیاتفاقا اصلا تو این فازا نیستم
من بارها اعلام کردم که همجنس گرا هستم
کاریه که از دستم برمیاد دیگه
الحق که طرفدار مولانا و شمس تبریزی هستیاتفاقا اصلا تو این فازا نیستم
من بارها اعلام کردم که همجنس گرا هستم
کاریه که از دستم برمیاد دیگه
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
خوب من برم که فردا بیچاره میشم دوباره
شب خوش
نمیخوامنگران نباش به وقتش به جنس مقابل هم گرایش پیدا میکنی
با نشست هایی که با شمس و مولانا داشتم به این نتیجه رسیدم که اینجوری بهتره
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یادش بخیر واسه یه بنده خدایی رفته بودیم خاستگاری , بعد قرار شد عروس و داماد برن توی یه اتاقی حرفاشونو بزننمن کنار در اتاق بودم میشنیدم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
